جمجمه های کریستال – فرضیه بیگانگان باستانی باطل است.

مستند بیگانگان باستانی : «بله، آن ها[جمجمه های کریستالی] آثار باستانی بیگانه ها هستند. حتی برخی مردم فکر می کنند که در سیاره ای دیگر ساخت شده اند.
مخصوصاً به عنوان سابقه ای از تمدن های بیگانه ساخته شده اند. افسانه ای حکایت از آن دارد که ۱۳ جمجمه وجود دارد و زمانی که ۱۳ جمجمه گرداگرد هم جمع شوند، چیز قابل توجهی در جهان تغییر خواهد کرد.
افسانه حاکی از آن است که ۱۲ جهان اضافی وجود دارد، سیاراتی با گونه های هوشمند ساکن در آن. این ۱۳ جمجمه کریستالی که در زمنین وجود دارند از آن ۱۲ سیاره آورده شده اند. جمجمه سیزدهم نیز حاوی تمامی اطلاعات ۱۲ تای دیگر است … و این افسانه ۱۲ جمجمه کریستالی است».
چنین داستان هایی به وفور در میان طرفداران جنبش عصر جدید و طرفدران فرضیه فضانوردان باستانی رایج است. این داستان ها تا دهه ی آخر قرن بیستم بسیار جذاب و هیجان انگیز می نمود.
اما داستان جمجمه های کریستالی به نوعی برخورد مستقیم علم و شبه علم هم هست. در دهه ابتدای قرن اخیر، کوشش های محققین علمی همانند جین والش از موزه اسمیتسونیان (Smithsonian) یا مارگرت ساکس از موزه بریتانیا(British museum) و حتی محققین مرکز تحقیق و ترمیم موزه های فرانسه این طومار دروغ را در هم پیچیده و آن را به زباله دان تاریخ سپرده است. در این مقاله به بررسی مختصری از تاریخچه ی تعدادی از جمجمه های کریستال علی الخصوص جمجمه معروف مایکل هدگز می پردازیم. همانطور که گفتیم در این باب دانشمندان دو موزه معتبر جهانی، موزه اسمیتسونیان در واشینگتن آمریکا و موزه بریتانیا در لندن تلاش های قابل تقدیر و تحسین برانگیزی انجام داده اند که ما با اتکا با آن منابع نشان می دهیم واقعیت پشت پرده جمجمه های کریستالی چیست و تا چه حد از قصه های خاصیت و قدرت جمجمه های کریستالی حقیقت دارد.
تاریخچه تعدادی از جمجمه های کریستالی
جین مک لارن والش، دکترای باستانشناسی گرایش انسان شناسی تمدن های مکزیک مشغول در موزه اسمیتسونیان، تحقیقات گسترده ای در مورد تاریخچه جمجمه های معروف کریستالی انجام داد. وی برای ظهور جمجمه های کریستالی شش دوره قائل گردید. دوره اول که بین سال های ۱۸۵۶ تا ۱۸۸۰ است، جمجمه های کوچکی در مکزیکوسیتی فروخته شدند. اولین جمجمه، جمجمه کوچک آسیب دیده ای معروف به جمجمه کریستی است که در سال ۱۸۵۶ توسط بانکداری به نام هنری کریستی از مکزیکوسیتی خریداری شده بود و پس از مرگش به موزه بریتانیا اهدا گردید.
در سال ۱۸۶۷ دو جمجمه در دستان یوجین بوبان(Boban) فرانسوی مشاهده شد که در نمایشگاه سالانه پاریس به نمایش درآمد و اکنون در موزه دی کوای برانلی(Musée du Quai Branly) پاریس نگهداری می شود. این جمجمه ها نیز از مکزیکوسیتی خریداری شده بودند.
تصویر۱– جمجمه کریستی، اهدا شده به موزه بریتانیا. طول۵/۳ سانتیمتر، عرض ۴/۲ سانتیمتر و ارتفاع ۳ سانتیمتر.
در سال ۱۹۷۴، موزه ملی مکزیک یک جمجمه کوچک از مجموعه داری به نام لوئیس کونستانتینو خریداری نمود. موزه مکزیک جمجمه دیگری را در سال ۱۸۸۰ خرید.
جمجمه کریستالی دیگری توسط دلالی به نام ویلیام بلیک(Blake) در سال ۱۸۸۵ از مجموعه داری به اسم اگوستین فیشر خریداری شد. این جمجمه در موزه اسمیتسونیان به نمایش درآمد. حوالی سال ۱۹۷۳، جمجمه مذکور را از معرض دید بازدیدکنندگان برداشتند. ویلیام فوشاگ، یکی از کانی شناسان موزه دریافته بود که جمجمه مذکور با فناوری مدرن تولید شده است.
نکته جالب توجه ارتباط تنگاتنگ موضوع جمجمه های کریستالی با یک باستان شناس فرانسوی به نام یوجین بوبان(Boban) است. حداقل تاریخچه پنج تا از جمجمه های کریستالی با اسم وی گره خورده است. او در نوجوانی وارد مکزیک گردید. وی در سال های ۱۸۷۰ به پاریس رفت و مغازه ی عتیقه فروشی باز نموده و به فروش عتیقه های متعلق به تمدن های بومی آمریکای مرکزی مشغول شد.
سال ۱۸۸۱ دومین نسل جمجمه های کریستالی در مغازه بوبان در پاریس مشاهده شد. بوبان این جمجمه ۶ اینچی را شاهکار گوهرتراشی می دانست و معتقد بود که در دنیا لنگه ندارد. جمجمه مذکور در پاریس به فروش نرفت و بوبان آن را در سال ۱۸۸۵با خود به مکزیک آورد. در آنجا سعی کرد جمجمه را به موزه ملی مکزیک بفروشد. ولی متصدیان موزه پی به جعلی بودن جمجمه بردند و بوبان بار سفر بسته و یک سال بعد به نیویورک رسید. در آنجا بود که موسسه تیفانی جمجمه مذکور را از بوبان خریداری نمود و یک دهه بعد با همان قیمت به موزه بریتانیا فروخت.


تصویر ۲- جمجمه تیفانی یا جمجمه نزدیک به اندازه جمجمه انسان که در موزه بریتانیا نگهداری می گردد.
جمجمه سیدنی بورنی(Bourney) متعلق به نسل سوم جمجمه های کریستالی می باشد. این جمجمه در سال ۱۹۳۴ در لندن ظاهر شد و شباهت بسیاری به جمجمه تیفانی دارد تا جایی که بسیاری معتقدند از روی جمجمه تیفانی کپی شده است. این جمجمه در سال ۱۹۴۳ طی یک حراجی به مایکل هدگز(Mitchell-Hedges) فروخته شده است. امروز مستند بیگانگان باستانی بر روی این جمجمه مانور می دهد، لذا جمجمه مذکور را در ادامه و در بخشی مجزا بررسی خواهیم نمود.
مقایسه جمجمه تیفانی (با خطوط حاشیه ای زرد رنگ) با جمجمه مایکل هدگز (با خط چین منفصل قرمز)
جمجمه شیری رنگ اهدایی به موزه اسمیتسونیان متعلق به نسل چهارم از جمجمه های کریستالی است. این جمجمه در سال ۱۹۹۱ به موزه اسمیتسونیان اهدا شده بود. در جعبه بسته بندی آن یک یادداشت وجود داشت مبنی بر اینکه جمجمه شیری سال ۱۹۶۰ در مکزیکوسیتی خریداری شده است. به گفته والش، نسل پنجم و حتی ششم از این جمجمه ها نیز وجود دارد که توسط اشخاص مجموعه دار در سراسر جهان از برزیل تا تبت نگهداری می شود. تعدادی از آن مجموعه داران درخواست داشته اند جعلی یا اصیل بودن جمجمه هایشان توسط گروه وی در موزه اسمیتسونیان بررسی گردد.

تصویر۳– جمجمه شیری رنگ متعلق به موزه اسمیتسونیان.
بررسی علمی قدمت جمجمه های موزه بریتانیا، اسمیسونیان آمریکا و دی کوای برانلی فرانسه
مارگرت ساکس و نایگل میکز(۲۰۰۹)، دانشمندان بخش مرمت، نهگداری و تحقیق علمی موزه بریتانیا در سال ۲۰۰۹ نتایج آزمایشات خود بر روی جمجمه هنری کریستی را در سایت و انتشارات وابسته به خود موزه بریتانیا منتشر نمودند. ساکس که مدت ها به بررسی تکنیک های گوهرتراشی و استوانه تراشی میان رودانیان و چینیان پرداخته، روشی معروف به تحلیل اسکن الکترون را برای این منظور توسعه داده است. محققین جهت بررسی اصالت جمجمه های کریستالی کار جالبی انجام داده اند. ایشان ابتدا با بکارگیری تکنولوژی تحلیل اسکن الکترون ((scanning electron microscopy)) از سطح یک جام متعلق به سال های ۹۰۰ تا ۱۵۲۱ یافته شده در معبد هفتم در مونته آلبان اواکساکا(Oaxaca) عکس برداری نمودند. این عکس ها به محققین نشان می دهد که سطح رویی عتیقه های متعلق به تمدن های قدیمی بومی آمریکای مرکزی چگونه صیقلی و براق شده اند.
تصویر ۴- جام بدست آمده در آمریکای لاتین، متعلق به اقوام بومی اصیل آمریکا تا قبل از ورود اسپانیایی ها
ایشان می گویند:« هیچ شواهدی از آثار مربوط به تراش اشیای به جا مانده از تمدن های امریکای لاتین قبل از تسلط اسپانیایی ها با استفاده از ماشین های چرخنده یافت نشده است. روش های گوهرتراشی آنها متکی بر ابزار دستی مانند اره های کوچک محکم، سوهان های پهن و دریل های ساخته شده از مواد آلی مانند چوب و ترکه بوده است.».
ساکس در مقاله اش تصویری مربوط به یک اثر هنری محصول سال های ۱۵۴۱ الی ۱۵۴۲ را به عنوان مدرکی از تکنولوژی آن زمان بومیان امریکا برای تراش سنگ یشم تا قبل از سقوط آمریکای لاتین به دست توسعه طلبان اسپانیایی ارائه می نماید.

تصویر۵– یک نقاشی از آموزش هنر تراشکاری سنگ ها که در قسمت سوم Codex Mendozaآمده است.
همانطور که در تصور پیداست، پدری در حال آموزش دادن هنر تراشکاری سنگ های قیمتی به پسرش است. در یک دست او تکه سنگ تیزی دیده می شود. آزمایش تحلیل اسکن الکترون جام قدیمی نیز موید همین مطلب است. در تصویر ۶ و۷، به وضوح می توان آثار استفاده از ابزار دستی و سمباده زنی به صورت دستی را دید. در حالت سمباده زنی دستی، خطوط به جای مانده بر روی شی کریستالی نامنظم است.

تصویر ۷- تصویر تحلیل اسکن الکترون از یک عتیقه متعلق به تمدن اولمک(Olmek) در موزه اسمیتسونیان با دقت بسیار بالا.
اما آزمایش تحلیل اسکن الکترون برای جمجمه کریستی نشان داد که ابزار نیمه مدرن و مدرن برای برش و تراشکاری آن به خدمت گرفته شده است. به سه تصویر زیر توجه نمایید.
تصویر۸- سه عکس تحلیل اسکن الکترون از بعضی قسمت های سطوح جمجمه کریستی در موزه بریتانیا
تصویرهای فوق آثار خش بر روی جمجمه کریستی را نشان می دهد. قوسی و منظم بودن آنها نشان می دهد که باید با دستگاهی شبیه به سنگ فرز ایجاد شده باشند. ساکس و میکز(۲۰۰۹) می گویند نتیجه تصویر برداری به روش تحلیل اسکن الکترون نشان می دهد که برای ایجاد چشم های جمجمه از دریل با دور بالا استفاده شده و شکاف های رو جمجمه با استفاده از ماشینی مانند سنگ فرز با شماره صفحه های مختلف ایجاد کرده اند. حتی کارهای صیقل دادن و براق سازی جمجمه نیز با دستگاه های مکانیکی و سنباده هایی صورت گرفته که تا زمان استیلای اروپایی ها بر آمریکای مرکزی، در دسترس بومیان نبوده است.
در خصوص جمجمه تیفانی که در موزه بریتانیا نگهداری می شود، تا دهه ۱۹۳۰ انتقاداتی به شیوه ساختن و اندازه آن وارد شد چرا که با تکنیک های حجاری دستی آمریکایی های باستانی مطابقت نداشت. طی سال های ۱۹۵۰ تا ۱۹۹۰ تحقیقات متعددی بر روی جمجمه های موزه بریتانیا از جمله آزمایش میکروگرافی نوری و تحلیل اسکن الکترون (scanning electron microscopy) انجام شد و نتیجه این بود که جمجمه محصول سال های پس از اشغال آمریکای لاتین توسط اسپانیایی ها نهایت اورپای قرن نوزدهم است. حداقل در کتاب مارک جونز و همکارانش به نام جعل: هنر فریبکاری (۱۹۹۰)- Fake? The Art of Deception که توسط انتشارات موزه بریتانیا به چاپ رسید، به این نکته اشاره شده بود که جمجمه تیفانی در موزه بریتانیا فاقد تاریخچه معتبر است و احتمالاً تقلبی است.
دو تصویر زیر مربوط به آزمایش میکروگرافی اسکن جمجمه تیفانی است. خطوط موازی ناشی از صیقلی و براق سازی سطح جمجمه کریستالی با استفاده از ابزار مدرن کاملاً هویداست. حتی بررسی جنس کریستال جمجمه تیفانی نشان داده است که باید متعلق به معادن برزیل یا مادگاسکار باشد.
بسیاری بر این عقیده بودند که جمجمه های کریستالی محصول تمدن آزتک، میکستک(Mixtec) یا مایاهاست. این دیدگاه از جمجمه های موزاییکی نشات می گیرد لکن تکنولوژی ساخت آن با تکنولوژی جمجمه های کریستالی مشابهتی ندارد.
تصویر۹- یک جمجمه موزاییکی متعلق به تمدن های امریکای مرکزی که در موزه بریتانیا نگهداری می گردد.
موازی موزه بریتانیا، موزه اسمیتسونیان در واشینگتن آمریکا نیز به بررسی اصالت جمجمه های کریستالی خود مشغول بود. فی الواقع در نیمه دوم قرن نوزدهم استقبال زیادی از عتیقه های تمدن های آمریکای ماقبل کلمب صورت گرفت. ویلیام هولمز مرتبط با موسسه اسمیتسونیان در سال ۱۸۸۹ به شرح تعداد زیادی از عتیقه های جعلی منتسب به تمدن های قبل از کشف آمریکا می پردازد. او در سفرش به مکزیکوسیتی در سال ۱۸۸۴، گوشه و کنار شهر را پر از مغازه های مالامال از عتیقه های تقلبی می بیند و دو سال بعد طی مقاله ای که در ژورنال علم به چاپ رسید، متذکر شد موزه ها باید مراقب این سیل اشیا تقلبی باشند. لذا احتمال بسیار قوی وجود دارد که بعضی افراد در قرن نوزدهم با توجه به عتیقه های کریستالی(تصویر ۴) و جمجمه های موزاییکی(تصویر ۹) متعلق به تمدن های قدیمی آمریکا دست به خلق جمجمه های کریستالی زده باشند.
در سال ۲۰۰۸، ساکس به نمایندگی از موزه بریتانیا و والش به نمایندگی از موزه اسمیتسونیان، با همکاری همدیگر به تجمیع نتایج تحقیقاتشان در مورد واقعیت جمجمه های نزدیک به اندازه جمجمه انسان(تصویر ۲ و ۳ ) که در آن دو موزه نگهداری می شد، می پردازند. ایشان می گویند:« . . . جمجمه تیفانی(تصویر ۲) در موزه بریتانیا را با سمباده های مدرن از جنس کروندوم و حتی الماس صیقل داده اند. آزمایش پاشندگی اشعه ایکس بر روی جمجمه شیری رنگ موزه اسمیتسونیان(تصویر ۳) آثار به کارگیری کاربوروندوم را آشکار ساخت. کاربروندوم یک سمباده متشکل از مواد مصنوعی مدرن است. بررسی کانی شناسی جمجمه تریفانی حاکی از این است که احتمالاً از معادن کوارتز برزیل یا مادگاسکار استخراج شده است. شواهد جدیدی بدست آمده که نشان می دهد، ابتدا یوجین بوبان در سال ۱۸۸۵ اقدام به فروش جمجمه مذکور به موزه ملی مکزیک نموده است اما موزه پی به جعلی بودن آن برده است و از خریداری آن امتناع ورزیده است. لذا باید اذعان نمود که جمجمه بزرگ موزه بریتانیا محصول اروپای قرن نوزدهم است. جمجمه شیری رنگ موزه اسمیتسونیان نیز باید مدتی قبل از خرید آن در سال ۱۹۶۰ در میکزیکوسیتی ساخته شده باشد . . .».
به این ترتیب با گذشت زمان و پیشرفت فناوری مشخص شد جمجمه کریستی(کوچک) و جمجمه تیفانی(اندازه جمجمه انسان) در موزه بریتانیا و جمجمه کوچک و جمجمه شیری رنگ(کمی بزرگ تر از جمجمه انسان) که در موزه اسمیتسونیان نگهداری می شدند، همگی جعلی بوده اند. بکارگیری تکنولوژی های جدید مانند تصویربرداری تحلیل اسکن الکترون و پاشندگی اشعه ایکس نشان داد که جمجمه ها محصول اروپای قرن نوزدهم و بیستم بوده است.
اما در موزه کوای دی برانلی پاریس نیز، چند جمجمه کریستالی نگهداری می شد که از یوجین بوبان خریداری شده بود. جمجمه بزرگ تر در سال های ۲۰۰۷ تا ۲۰۰۹ توسط موسسه مرکز تحقیق و ترمیم موزه ها در فرانسه مورد بررسی قرار گرفت و نهایتاً آزمایشات قدمت یابی هیدروژنیک کوارتز و تحلیل اسکن الکترون نشان داد که جمجمه مذکور در قرن ۱۸ یا ۱۹ میلادی خلق شده است و ارتباطی با تمدن های آمریکای مرکزی ندارد.

اما در مورد جمجمه مایکل هدگز
در مستند بیگانگان باستانی ابراز می شود:« بلیز(Belize یا هندوراس بریتانیا)، آمریکای مرکزی. در سال ۱۹۲۴ ماجراجوی بریتانیایی، فردریک مایکل هدگز(Mitchel Hedges) به همراه دخترش آنا به اینجا سفر کرد تا خرابه های شهر باستانی مایایی، لوبانتون(Lubantoon) را کاوش نماید. یک روز بعد از ظهر آنا به امید دیدن اقیانوس از نوک هرم بالا رفت.
خورشید بعد از ظهر در آسمان می درخشید. بالای هرم، یکی از سنگ ها از جایش می لغزد و روزنه ای کوچک همان جا پدیدار می شود. نور خورشید از روزنه عبور کرده و بر سطح رویی یک جمجمه تابیده بود. او سراسیمه و هیجان زده به پایین دوید و گفت که کسی با چراغ قوه در آنجا حضور دارد. پدر آنا و همراهانش برای عبور از شکاف بزرگ می نمودند، بنابراین آنها یک طناب به دوال کمر آنا بستند و او را به درون ورودی فرستادند. وقتی آنا را بالا کشیدند، وی بخش اعظم یک جمجمه کریستالی عجیب در دستانش داشت. در دومین جستجو، فک پایین جمجمه نیز پیدا شد».
بیگانگان باستانی: «آزمایش های علمی نشان داده دادند که دو جمجمه متعلق به موزه بریتانیا و کیپ برندلی(Cape Brandley) جزو دست سازهای تمدن های آمریکای ماقبل کلمب نیستند».
اکنون می دانیم که حدود ۶ الی ۷ تا از جمجمه های کریستالی جعلی هستند و دست ساز بشر بعد از انقلاب صنعتی می باشند. به همین خاطر بیگانگان باستانی بر جمجمه مایکل هدگز تمرکز نموده است. چون تا زمانی که آنا مایکل هدگز در قید حیات بود، اجازه نداد که هیچ گونه آزمایشی بر روی آن انجام گیرد در نتیجه کسی نمی توانست از بابت جعلی یا واقعی بودن آن یقین داشته باشد. اما چندی است که وی پس از یک سده زیستن، بدرود حیات گفته است. بیل هومان، همسر آنا مایکل هدگز در سال ۲۰۰۷ و ۲۰۰۸ جمجمه را به موزه اسمیتسونیان جهت انجام تحقیقات اصالت سنجی تحویل داد.

جین والش به همراه اسکات وایتاکر در حال آزمایش تحلیل اسکن الکترون بر روی جمجمه مایکل هدگز
والش می گوید تا کنون دو بار فرصت انجام آزمایش بر روی جمجمه مایکل هدگز برایش فراهم شده است. وی در خصوص تاریخچه کشف جمجمه ابراز می دارد که داستان های مایکل هدگز در روزنامه ها، کتاب خاطرات سرزمین شگفتی و وحشت(۱۹۳۱)- Land of Wonder and Fear و کتاب خطر دوست من است(۱۹۵۴)-Danger is My Ally نوشته مایکل هدگز و پرونده مربوط به مکاتبه آنا مایکل هدگز با فردریک داکستادر(Dockstader)، متصدی موزه سرخپوستان امریکا در نیویورک را مطالعه نموده است.
تصویر دوم متعلق به : جمجمه مایکل هدگز
نتایج تحقیقات والش حاکی از این بود که جمجمه متعلق به تمدن مایا نبوده، بلکه بر اثر ابزار گوهر تراشی مدرن خلق شده است.
مکتوبات تاریخی نشان می دهد که جمجمه اولین بار سال ۱۹۳۳ در لندن رویت شده است. زمانی که جمجمه در تملک مجموعه داری به اسم سیدنی بورنی((Burney)) بود و خواسته بود به موزه ملی تاریخ آمریکا بفروشد اما موفق نمی شود. جالب این که بورنی ظاهراً جمجمه را به موزه بریتانیا جهت انجام پاره ای تحقیقات برده بود، لکن موزه نخواست که جمجمه کریستالی دیگری مشابه جمجمه تیفانی بخرد. ۱۰ سال بعد جمجمه توسط مایکل هدگز در یک حراجی در همان شهر خریداری گردیده است. او در نامه ای به برادرش چنین می گوید:
«مجموعه دارد رشد می کند، رشد می کند و رشد می کند. ممکن است در مجلات خوانده باشی که من جمجمه کریستالی شگفت انگیزی را بدست آورده ام که قبلاً جزو مجموعه سیدنی بورنی بوده است. این جمجمه از یک تکه بلور یکدست کریستالی شفاف تراشیده شده و دقیقاً به اندازه جمجمه انسان است. دانشمندان آن را متعلق به ۱۸۰۰ سال قبل از میلاد می دانند و معتقدند که طی پنج نسل تکمیل شده است . . . فقط یک لنگه دیگر از آن در دنیا وجود دارد که در موزه بریتانیا نگهداری می شود ولی جزئیاتش به اندازه این دقیق نیست».
یک روزنامه محلی بورنموث انگلیس در ۳۱ می ۱۹۴۹، چنین به توصیف جمجمه مذکور می پردازد: « آقای مایکل هدگز می گوید که دانشمندان قدمت آن را متعلق به ۱۶۰۰ قبل از میلاد می دانند که پنج نسل از گوهرتراشان بر روی آن کار کرده اند تا تکمیل شده است. آقای مایکل هدگز جمجمه را طی یک سفر تحقیقاتی هیئتی انگلیسی در جستجوی تمدن گم شده مایا در امریکای مرکزی حوالی سال های ۱۹۳۰ یافته است. این جمجمه توسط کاهن اعظم مایاها به عمیق ترین قسمت مقبره برده شده است . . . ».
فردریک مایکل هدگز در سال ۱۹۵۴، در کتاب خطر دوست من است، می نویسد: « حداقل ۳۶۰۰ سال قدمت دارد و مطابق افسانه ها، کاهن اعظم برای اعمال مرموزی از آن استفاده می نموده است. وقتی کاهن می خواسته بمیرد، به کمک جمجمه این کار را انجام می داده است . . . تمایلی به امتحان و تشریح این پدیده ندارم».
این جمجمه تا زمان مرگ فردریک مایکل هدگز در سال ۱۹۵۹ نزد او باقی ماند و پس از مرگش به دخترخوانده اش آنا رسید. آنا مایکل هدگز نیز که تا سال ۲۰۰۷ در قید حیات بود، به خوبی از آن مراقب کرد و حتی به تحریف داستان های نحوه کشف جمجمه توسط پدرش پرداخت. او برای رفع تناقضات لابه لای گفته های پدرش در مورد جمجمه، داستان هایی را می سازد که رایج ترین نمونه آن بالاتر توسط مستند بیگانگان باستانی روایت شده است.
تصویری از آنا مایکل هدگز که جمجمه مایکل هدگز در دستش است. جمجمه روی میز جمجمه تیفانی موزه بریتانیاست.
آنا مایکل هدگز و فردریک داکستادر(Dockstader) از ۴ مارس ۱۹۶۴ شروع به نامه نگاری دو طرفه ای در مورد جمجمه می نمایند که تا سال ۱۹۷۳ به طول انجامیده است. داکستادر متصدی موزه سرخ پوستان آمریکا در نیویورک بود. آنا چند ماه بعد در جولای ۱۹۶۴ یک دلال آثار هنری به نام فرانک دورلند را استخدام می کند که به تبلیغ و معرفی جمجمه اش بپردازد تا وی بتواند آن را به قیمتی در حدود ۵۰ هزار دلار به فروش برساند. دورلند در گذشته با پدر آنا در فروش یک اثر هنری دیگر که آن هم مشخص شد جعلی بوده کار کرده بود.
در سال های ۱۹۷۰، دورلند و مایکل هدگز به یک ترفند رو می آورند. ایشان یک رمان نویس به نام ریچارد گاروین را راضی می کنند تا راجع به جمجمه کتاب بنویسد. شاید به این طریق جمجمه به مردم معرفی شود و کسی پیشنهاد خرید آن را بدهد. گاروین نیز در کتاب جمجمه کریستالی(۱۹۷۳) می گوید:« ادعا شده که سال ۱۹۲۷ جمجمه در خرابه های لوبانتون، به جا مانده از مایاها در هندوراس بریتانیایی پیدا شده است». در این برهه داستان های عجیب و شنیدنی در مورد جمجمه های کریستالی ساخته شد، داستان هایی که نمونه آن را شما هم در فیلم هایی همچون ایندیاناجونز: پادشاهی جمجمه های کریستالی(۲۰۰۸) دیده اید.
اما در سال ۱۹۶۳، اریک تامپسون به مجله باستان شناس مایا می گوید که مایکل هدگز و دخترش هیچ یک بین سال های ۱۹۲۷ و ۱۹۲۸ در سایت باستانی لوبانتون نبوده اند. تامپسون خود باستانشناس موزه بریتانیا بوده است که در آن سال ها در سایت لوبانتون مشغول حفاری بوده اند. همه این داستان ها در حالی توسط آنا مایکل هدگز ساخته و پرداخته شد که هیچ کجا پدرش نگفته بود آنا جمجمه را یافته است.
در این زمان داکستادر با مطالعه کتاب جمجمه خوانی(۱۹۷۰) نوشته لیک مشکوک می شود و طی نامه ای سئوالاتی از وی در خصوص منشا جمجمه می پرسد. آنا مایکل هدگز به این نامه پاسخی نمی دهد. اریک تامپسون، داکستادر را در جریان آنچه از جمجمه مایکل هدگز می دانسته قرار می دهد و به نوعی به او هشدار می دهد.
آنا مایکل هدگز مدتی بعد در نامه زیر به داکستادر می گوید که جمجمه را در ۱۹۲۶ الی ۱۹۲۷ در لوبانتون یافته اند و آنکس که جمجمه را یافت خود آنا بوده است. در آن سفر علاوه بر پدرم و من، خانم ریچموند برون، جین هولسون، کاپیتان جویس، دکتر گان، آقای توکه و جورج هادسون نیز با ما بوده اند.

اما در کتاب سرزمین شگفتی و وحشت(۱۹۳۱) نوشته ی پدرش تیم تحقیقاتی لوبانتون عبارتند از: فردریک مایکل هدگز، خانم ریچموند برون، آقای توکه و دکتر توماس گان. دکتر گان خود کتابی نوشته است و در آن کتاب به حضور مایکل هدگز در سایت لوبانتون حوالی سال ۱۹۲۴ اشاره می کند. او نیز در کتابش گفته که مایکل هدگز و خانم ریچموند برون را دیده است و هیچ حرفی از حضور آنا مایکل هدگز نمی زند.
اما آنا مایکل هدگز برای توجیه دوره تملک ۱۰ ساله جمجمه توسط سیدنی بورنی نیز داستانی جالبی را برای داکستادر تعریف می کند. در یکی از نامه هایش به داکستادر می گوید که چون پدرش برای یک از سفرهایش پول کافی نداشت، توسط کاپیتان جویس به مردی به نام سیدنی بورنی معرفی شد. پدر نیز مقداری پول از وی قرض نموده و جمجمه را نیز به عنوان تضمین به او می سپارد. اما پس از مدتی، بورنی به عنوان مالک سعی در فروش جمجمه نموده است. وقتی خبر به پدر می رسد، او بر گشته و جمجمه را از بورنی خریداری می نماید. اکنون جعلی بودن این داستان نیز با استناد به نامه مایکل هدگز که در مورد خرید جمجمه برای برادش نوشته، باطل می باشد.
همانطور که گفتیم والش تحقیقاتی بر روی خود جمجمه نیز انجام داده است. وی با استفاده از میکروسکوپ نوری قوی، تاباندن اشعه فرابنفش، سی تی اسکن و تحلیل اسکن الکترون جمجمه مایکل هدگز را بررسی کرد. برای آزمایش تحلیل اسکن الکترون، ابتدا سلیکون را بر روی بعضی قسمت های جمجمه می ریزند. پس از خشک شدن سیلیکون، آن را از جمجمه جدا کرده و ناهمواری های سطح جمجمه که بر روی سطح سیلیکون باقی مانده است درون دستگاه قرار داده می شود. این کار به دلیل جلوگیری از آسیب دیدن جمجمه صورت می گیرد.
جین والش در حال نمونه برداری از جمجمه مایکل هدگز برای آزمایش تحلیل اسکن الکترون.
به تصاویر تحلیل اسکن الکترون از دندان ها و بعضی قسمت های جمجمه میکل هدگز توجه نمایید:


در تصویر ۶ و ۷ دیدیم که سطح اشیا عتیقه کریستالی چگونه بود و ناهمواری به جامانده از سمباده زنی به چه شکل باقی بود. سطح جمجمه مایکل هدگز چنان صاف است و خطوط موازی بر روی بعضی قسمت های آن وجود دارد که با هیچ سمباده و ابزار دستی نمی توان آن را آنچنان صیقل داد. به همین خاطر والش معتقد است از ابزاری با نوک الماس برای تراشکاری و صیقل دهی جمجمه مایکل هدگز استفاده شده است.
در تبادل نظرهایی که با خوانندگان مقالات داشتیم، یکی از ایراداتی که ابراز می شده، این بوده که مستندات ما برای ادعایمان ضعیف است. لذا در ادامه سعی شده است این پیام به مخاطب منتقل گردد که اگر برخی اشخاص دست به ساخت مستند بیگانگان باستانی زده اند، در مقابل برخی دیگر نیز دست به ساختن مستندهای انتقادی در این باره زده اند. اکنون به بخش هایی از مستندی که در مورد جمجمه های کریستالی تهیه شده است، توجه نمایید و قسمتی از مستند که جین والش در حال بررسی جمجمه مایکل هدگز است را تماشا نمایید:
در صورتی که مایل هستید کل مستند را ببینید، به یکی از دو آدرس ذیل مراجعه فرمایید:
سلام مقاله عالی بود ممنون از زحماتتون سایت خوبی دازید موفق باشید
با سلام . ممنون از شما
موفق باشید
یاعلی