حقیقت خاموش – مروری بر گذشته
حقیقت خاموش: مروری بر گذشته –درد دل
به نام خدا و با سلام خدمت شما مشتاقان راه حقیقت، در ابتدا از بچه های حقیقت خاموش که اجازه دادند تا درد دلم رو در این سایت چاپ کنم و بی ربط با خود موضوع سایت نیست، تشکر می کنم.
۲۱ دسامبر ۲۰۱۲ گذشت و تا کنون در عالم ماده وقوع اتفاق خاصی گزارش نشده است. خورشید از مطلع همیشگی خود در یک دی ماه طلوع کرده و در نهایت در مغرب غروب نمود، همانند تمام چند هزار میلیارد روز گذشته! منظورم این است که حداقل دنیا به آخر نرسید و ما هنوز در حال زندگی هستیم. می خواهم با شما مخاطبین چند کلامی راجع به موضوع حق طلبی و حقیقت جویی و ارتباط آن با ۲۱/۱۲/۲۰۱۲ درد دل کنم.
۲۱ دسامبر که وعده اصحاب رسانه برای وقوع اتفاق خاصی بوده است، دیگر منقضی شده و به تاریخ پیوست. باید دید که کدام یک از این هشدارها، وعده ها و . . . جامه ی واقعیت به تن خواهد کرد. به نظرم هنوز برای قضاوت در این مورد زود باشد. ولی خود این تاریخ برای اندیشمندان نقطه ی عطفی به شمار می رود، چرا که به نوعی روز صف آرایی جبهه های باطل علیه حق بود. جالب این جا بود که تبلیغات مربوط به این روز سرنوشت ساز قابل مقایسه با سایر موارد مشابه قبلی نبود. این بار خودم شاهد بودم که چند روز مانده به تاریخ کذایی، در کلاس درس و دانشگاه دانشجویان در حین تدریس از ۲۱ دسامبر سئوال می کردند و بدون این که مجالی به استاد بدهند خودشان جواب خودشان را می دادند، در صف نانوایی مشتری ها با هم در این مورد صحبت می کردند و شاطر نیز برای ابراز اندام از ۶۵ میلیون سال قبل و برخورد شهاب سنگ به زمین تا انقراض نسل دایناسورها سخن می راند.
این همه آگاهی و حساسیت نسبت به مسائل آن تاریخ کذایی در روستایی که ۱۵ سال از شهر شدنش نمی گذرد، جمعیتش به ۵ هزار نفر نمی رسد، بیش از نیمی از ایشان تعصبات مذهبی دارند، درس برای اکثرشان مفهومی ندارد، چه رسد به مطالعه آزاد! واقعا برایم تعجب برانگیز بود اما یافتن پاسخ سئوال اصلاً سخت نیست. جواب را در من و تو ۱ می توان یافت، کانال ماهواره ای که مدت هاست وقت بسیاری از مردم را به خود اختصاص داده است. همان مردمی که از اینترنت سر در نمی آورند، نحوه در دست گرفتن یک کتاب را هم به درستی نمی دانند، اما هنگامی که زلزله تیرماه سال ۸۹ شهرستان لامرد همراه با پس لزره هایش حوالی ساعت ۲۳ به وقوع پیوست، بعضی از زنان خانه دار با بچه در آغوش از ترس جان به خیابان ریختند و می گفتند که ۲۰۱۲ همین امشب است و ما دیگر صبح را نخواهیم دید!
آیا حقیقتاً نظریه کاشت یک توهم است یا واقعیت دارد؟ بگذریم. در این مقاله می خواهم از این فرصت پیش آمده کمال استفاده را ببرم و بیش از هر چیز به مرور مطالب گذشته تا به امروز سایت حقیقت خاموش بپردازم. ستون سمت چپ مربوط به دوران قبل از چرخش ۱۸۰ درجه ای در ایدئولوژی سایت می باشد، ولی اگر نگاهی ریزبینانه به ستون سمت راست این سایت انداخته باشید، در گام اول متوجه یک سری ناهمگونی در موضوعات ارائه شده در سایت می شوید، مثلاً موضوعات مربوط به نظریه فرازمینی ها و بازدیدهای بیگانگان از زمین از گذشته تا به امروز، مباحث مربوط به شیطان شناسی، مقالات مربوط به فیزیک و متافیزیک از جمله عناوینی هستند که بیشترین تلاش در جهت شفاف سازی آنها صورت گرفته است.
در این راستا اولین سئوالی که به ذهن خطور می کند و باید به این پاسخ گفت، چنین است: چرا سایت حقیقت خاموش دارای چنان پراکندگی موضوعی است؟ در پاسخگویی به این سئوال باید ابتدا دامنه و حدود حقیقت را مشخص کنیم. این گلایه که چرا سایت صرفاً حول محور نظریه فرازمینی ها فعالیت نمی کند، نابجاست. چرا که نظریه فرازمینی ها مطابق ادعای دانیکن و سیتچین و امثالهم در یکی از شاخه ها و زیرگروه های مفهومی تحت عنوان «حق و باطل» قرار می گیرد و به جرات می توان گفت که حتی ۱۰ درصد از کل داستان را هم شامل نمی شود. اگر دست اندرکاران سایت می خواستند صرفاً به نظریه ما و فرازمینی ها بپردازند به مثابه این تلقی می شد که مقطعی از تاریخ را بررسی نموده باشند، در حالی که بررسی مقطعی در مقایسه با بررسی کامل جریان( یعنی از ابتدای تاریخ تا به امروز) بسیار بسی بی ارزش تر است، به این دلیل که تاریخ قبل از مقطع مورد بررسی بر آن مقطع تاثیر گذار بوده است و خود مقطع مورد بررسی نیز بر مقاطع بعدی تاریخ موثر خواهد بود. لذا بررسی صرفا یک مقطع زمانی یا در این جا نظریه فضانوردان بیگانه فی نفسه یک تفحص و کنکاشی ناقص است.
پس دوستان ما که به این نکته پی بردند، سمتی از مقطع طناب که از سوی مبدا می آمد را گرفته و دنبال نمودند. بالاخره به چشمه ماجرا رسیدند و چون دیدند که ریشه های نظریه موجودات فضایی از کجا آب می خورد در ادامه، افشاگری در این خصوص را هم به برنامه کاری خود افزوده و اجرا نمودند. احساس می کنم که در این بین یک سری مطالب توسط دوستان محقق ما گفته نشده، نه این که از آن غافل بوده باشند که شاید مایل نبوده اند به صراحت آن را بیان نمایند و رسیدن به آن حقیقت که یکی از سنگین ترین و دردناک ترین حقایق است را به خود خواننده واگذار نموده اند. واقعاً که این حقیقت بسیار بسیار تلخ و باورنکردنی است، لذا بسیاری از ذهن هایی که آمادگی رویارویی با آن را ندارند به جای تلاش در جهت درک آن، راه ساده تر را انتخاب کرده و آن را پس می زنند و به راحتی راه انکار را بر می گزینند.
شایعه ۲۰۱۲ چگونه شکل گرفت؟
در پی این نیستیم که نام اولین شخصی که ۲۱/۱۲/۲۰۱۲ را به زبان آورد بیابیم، گفته می شود که قوم مایا بود که راجع به ۲۰۱۲ دست به پیش بینی زد و البته نوستراداموس هم در خصوص آن تاریخ کذایی پیش گویی هایی کرده بوده است. در این جا باید یاداوری کنم که نه واقعی بودن نوستراداموس و نه واقعی بودن تقویم مایا برای ما اهمیتی ندارد، بحث فراتر از این چیزهاست. در واقع بحث بر سر این است که اصولاً چگونه می توان آینده را پیش بینی نمود؟ چگونه نوستر اداموس و سران قوم مایا موفق شدند که راجع به ۲۰۱۲ دست به پیش بینی زنند؟ خلاصه این که چه کسی می تواند آینده را پیش بینی کند؟
بسیاری از افراد منجمله دانیکن چون در توان قوم مایا ندیدند که قدرت پیش گویی و تقویم نویسی داشته باشند، به این اجماع رسیدند که این پیش گویی را باید کسی در اختیارشان نهاده باشد که خودش با کامپیوتر و حتی ابراز محاسباتی پیچیده تر به این نتیجه رسیده باشد. خوب باز سئوال پیش آمد که بالاخره چه کسی؟ ساده است موجودات فرازمینی که حداقل در آن دوران تمدنی پیشرفته تر از انسان داشته اند، چنین لطفی به مایاها نموده اند.
ما با این که موجوداتی چنین دانشی را در اختیار آن ها گذاشته اند، موافقیم اما الزاماً فرازمینی نه. چطور؟ ببینید ما معتقدیم که در دو حالت انسان می تواند از آینده خبردار شود:
اول در حالت خواب: تجربه رویای صادقه را بیشتر افراد دارند، اما این مد نظر ما نیست چرا که یکی از ویژگی های رویاهای صادقه این است که فاصله زیادی بین دیدن رویای صادقه و وقوع آن در عالم ماده نیست. حتی در ۹۹ درصد موارد ما احساس میکنیم که این منظره یا حالت یا هر چیزی دیگری که اکنون در حال وقوع است، را قبلاً تجربه کرده ایم اما تاریخ وقوع قبلی برایمان مبهم و حتی جزئیات ماجرا نیز گنگ است. خواب دیگری هم وجود دارد که جز از طریق رمزگشایی یا به اصطلاح تعبیر خواب نمی توان به معنای آن پی برد. اما همین دانش تعبیر خواب جزو علوم انسانی یا نظری نبود که با گشتن در طبیعت بتوان به آن دست یافت یا به طور قراردادی تعیین نمود!
دوم در حالت بیداری: در این حالت نیز برای پیش گویی نمودن یا آوردن خبری از آینده باید به یکی از دو جریان حق یا باطل مرتبط باشیم. وقت آن رسیده است که صریح تر و بی پرده تر سخن بگوییم، جریان حق به مدیریت و رهبری جبرئیل امین و جریان باطل به رهبری شیطان لعین. اما جسارتاً اکثر شما مخاطبین عزیز و محترم توان درک این ادعا را ندارید، چون شیطان به عنوان رهبر جناح باطل به محض برخورد چشم شما با جملاتی مشابه جملات فوق عملیات ارسال موج منفی به سوی قلب و عقل شما را آغاز نموده و با توسل به انواع شیوه ها، مانع از یک بررسی بی طرفانه توسط شما می شود. بلااستثنا بیش از ۹۰درصد ما نمی پذیریم که شیطان وجود دارد، یا اگر هم هست دارای چنان قدرتی است. زیرا ما شیطان را با انسان مقایسه می کنیم، توجه نمی کنیم که او جن است و ماهیتاً با ما تفاوت دارد و اگر به این واقعیت واقف هستیم، نمی توانیم بپذیریم که شاید عمر وی به اندازه یک میلیون سال، بیشتر یا کمتر باشد(منظورم این است که اطلاعات ما راجع به ماهیت اجنه بسیار بسیار کمتر از اطلاعاتمان در خصوص ماهیت انسان است). ز
مانی که انسان خلق شد، او و هم نوعانش نه تنها زنده بودند که حتی به بلوغ فکری هم رسیده بودند. در متون ادیان الهی، حرفی از خلقت اجنه موازی با خلقت انسان نیست، لذا اجنه در دوره های قبل از خلقت آدمی آفریده شده بوده اند و شیطان خود بزرگ و نماینده ایشان در درگاه الله بود. آیا این به تنهایی گویای این نیست که شیطان را خیلی خیلی دست کم گرفته ایم؟ بعید نیست که شیطان خود را بعد از الله و جبرئیل سوم شخص می دیده باشد و با آفرینش آدم، سلسله مراتب مذکور به هم ریخته است. اگر غیر از این است چرا او آدم را حقیر تر از خود می دید و بر مخلوق اخیر خدا سجده نکرد!؟ او دشمن قسم خورده آدم و نسل اوست. آری در درگاه خداوند سوگند یاد نمود که تا زمان موعود، تا می تواند نسل آدم را گمراه سازد و از انسانیت و یاد خدا منحرف نماید. در اولین قدم باعث اخراج انسان را از باغ (بهشت) شد و در گام دوم دست قابیل را به خون هابیل آغشته نمود . . .
در راستای اجرای عهدی که با خود بسته بود به همه کاری دست می زند. یک چشمه آن آوردن خبر از آینده نه برای هرکسی، که برای افراد امین و مورد اعتمادش است. آفریدگار دانا و توانا که می دید در این بین آدم و نسلش بی یاور مانده و با اتکا به عقلش توان بازشناسی راه صواب و خطا را ندارد، نماینده خود جبرئیل امین را هر از گاهی اعزام می نمود تا راه را به نسل بشر نشان دهد و جبرئیل نیز بر هر کسی ظاهر نمی شد که فقط بر انسان های برگزیده که به پیامبر معروف بودند. پس در دوران زندگی بشر از آدم تا خاتم، دو گروه از آینده خبر می آورند:
گروه اول پیامبرانند که از طریق وحی و جبرئیل با دانش لایزال و بی پایان خداوند در ارتباط بودند. پیروان و رهروان این گروه در طول تاریخ همیشه در اقلیت بوده اند. گروه دوم دیو سیرتان خود فروخته ای همانند سامری و پولس هستند که پل ارتباط بین شیطان و سست عنصران غافل بوده اند. آمار دنباله روهای پیامبران خود نشان از میزان موفقیت شیطان دارد. غیر از این دو حالت، راه سومی وجود ندارد. از زمانی که پروژه وحی متوقف شده تاکنون دیگر کسی خبر موثقی از آینده نیاورده است. اگر می گویید آورده است، آن را به ما هم نشان دهید، خوشحال می شویم در عقایدمان تجدید نظر کنیم. اجنه که از طریق استراق سمع به اسرار پی می برند و به سرعت آن را در میان انسان ها افشا می نمودند یا از آن به نحو احسن در راه گمراه سازی بشر استفاده می کردند، نیز پس از منع شدن، توانایی خود را در آوردن خبر از غیب از دست دادند. از همین رو بود که ریشه شایعه ۲۰۱۲ را در تمدن مایا قرار دادند که قدمت تمدنش به قبل از نبوت خاتم می رسد. یعنی خواستند به جامعه بشری القا کنند که این پیش بینی مربوط به عصر رویارویی کاملاً آشکار دو جریان حق و باطل بوده است که در آن دوران چنان پیش بینی هایی عجیب نبوده است.
پیامبران الهی از این توانایی تا حد امکان استفاده نمی کردند، حداکثر تا زمانی که نوع بشر درخواست پیشگویی از ایشان نداشت. اما دستیاران شیطان به کرات از روش استفاده کرده اند که در نمونه بارز آن آگاهی یافتن نمرود و فرعون از تولد ابراهیم و موسی است. اما بعدها جریان کابالیسم دست به تحریف حقایق زد و گفت که آن دو در خواب دیده بودند و کاهنان به تعبیر خوابشان پرداختند. این کاهنان که خواب را تعبیر می کنند، خود علم تعبیر خواب را از کجا آورده اند. آیا دانش در فضایی از مکان- زمان پنهان شده است که وقتی کاهن به حالت خلسه فرو می رود به آن دست می یازد؟ چنین تفکری جاهلانه است.
به نظرم این حرف ها را اکنون که بسیاری از وعده های ۲۰۱۲ به واقعیت نپیوست، باید بی پرده می گفتیم. دیر یا زود بدلی برای ۲۰۱۲ ساخته خواهد شد و رونمایی خواهد گردید، مگر این که شیطان به این نتیجه رسیده باشد که این مکر و حیلت دیگر کارساز نیست!
اما نظریه فرازمینی ها و بازدید ایشان از زمین به سردمداری دانیکن و سیتچین فقط فصلی از کتاب بسیار قطور نبرد حق و باطل است، نه چیزی بیشتر. در این نظریه صرفاً رگه هایی از حقیقت وجود دارد و لاغیر . اول بحث مربوط به این که عالم ماده بسیار بسیار بزرگ تر از آن است که فقط برای یک نوع موجود هوشمند به نام انسان خلق شده باشد. این را نه تنها دانیکن گفته است که حداقل امین روستا پور عزیز، دست اندرکار سایت حقیقت خاموش، هم در مقاله ی «بی چاره ها موجودات فضایی جن نبودن که جن هم شدن» به صراحت آن را تایید نموده است. این قسمت داستان مورد تایید هر عقل سلیمی است و کسی که آن را نمی پذیرد در واقع بهتر است با او وارد بحث نشویم چرا که چنین کسی چشم و گوش خود را کاملا بسته است!
در مقاله مذکور به دومین حقیقت نیز اشاره شده است که متاسفانه در اثر نوع برخورد ها، این دوست عزیزمان تصمیم گرفت راه دیگری را برای افشاگری حقایق و هشدار به هم نوعانش برگزیند. این کار ایشان مورد تایید من نیست. ایشان متذکر شده بوده اند که موجودات فضایی چیزی بیشتر از اجنه نبوده و نیستند. حقیقت هم همین است. حال این که ما مخاطبان فقط می گوییم که اینشتین با آن همه نبوغ و استعداد ادعا نموده است که از کم تر از ۱۰ درصد توانایی خدادادی مغز خود استفاده کرده است و اظهار تعجب می نماییم: شگفتا، پس اگر کسی ۱۰۰ درصد توانایی مغز خود را بالفعل نماید، چه خواهد کرد؟ اما هرگز از خود نمی پرسیم که خود من به شخصه چقدر از این توانایی بالقوه را در عمل شکوفا نموده ام.
اگر پاسخ سئوال فوق را بیابیم خیلی چیزهای دیگر را هم خواهیم یافت از جمله این که چطور به خود اجازه می دهیم بدون بررسی همه جانبه یک ادعا و نظریه، به صراحت آن را بپذیریم و حتی برایمان تبدیل به یک اصل در زندگی بشود و یا که چطور بدون تعقل در یک ادعا آن را رد می کنیم و این گونه توجیه می کنیم که چنان مطلبی اصلاً منطقی نیست، گویی که فیلسوف هستیم و هر چیزی را صرفاً باید از راه منطق اثبات نمود!
آری ما این دو قسمت از نظریه فرازمینی ها را باور داریم و نه ذره ای بیشتر. مابقی ماجرا را ساخته و پرداخته ی سرسپردگان شیطان می دانیم که حتی حساب تعدادشان از دست خود تاریخ هم خارج شده است. پس برای ما چیزی جدید و تازه نیست. در این جا اگر چیزی گفتیم فقط دنباله روی مفهومی بودیم که سعدی هفت قرن پیش به زبان آورد:
بنی آدم اعضای یک دیگرند- که در آفرینش زیک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار- دگر عضو ها را نماند قرار
البته عقلا همگی به این قضیه واقف بوده اند کما این که حافظ می گوید:
جنگ هفتاد و دو ملت را همگی عذر بنه- چون حقیقت ندیدند، ره افسانه زدند
براستی چرا هیچ یک از ما سعی نمی کنیم که حداقل برای یک بار به تمام حقیقت دست یابیم؟ چرا هر بار به دنبال ذره ای از حقیقت می رویم و در آخر هم با پذیرش افکار یک الگو، فکر می کنیم که در آن زمینه هم حقیقت برایمان مثل روز روشن شده است؟
در این جا به یک حدیث و چند آیه از قرآن مجید بسنده می کنم:
امیر المومنین در خطبه ی ۱۶ نهج البلاغه می گویند: یک حق است و یک باطل، و هر کدام پیروان خود را دارد. اگر باطل حکومت کند از قدیم حکومت کرده است. اگر اهل حق کمتر باشند، بسا که چنین بوده و می شود.
آیات ۹۲ تا ۹۸ سوره شعرا: به آنان گفته می شود در کدام مسیر بودید پرستش می کردید؟ خدا را واگذاشته بودید، آیا معبودهایتان یاریتان می کردند یا از شما یاری می گرفتند؟ پس مکرر بر دوزخ به رویشان کوبیده می شود آنان(معبودان) و ره گم کردگان و لشکر ابلیس. در آن جا با هم مخاصمه می کنند به شیاطین می گویند: به خدا سوگند ما در گمراهی واضح بوده ایم که شما را با پروردگار عالمیان مساوی می دانستیم.(این آیات مفهومی بسیار عمیق دارد)
آیه ۶۰ سوره یاسین: ای فرزندان آدم، مگر یاداوری نکردم که شیطان را پرستش نکنید زیرا او دشمن آشکار است برای شما.
حضرت علی در جواب به کفار که می گفتند چگونه خداوند می تواند یک مرده پوسیده را در قیامت دوباره زنده کند؟ می گفت بر فرض که حق با شما باشد و قیامتی در کار نباشد، آیا ما که دم از حق و حقیقت زده ایم، دنباله رو راه حقیقت هستیم، ضرری کرده ایم؟ آیا حقیقتاً یافتن حق و پیروی از آن برای ما انسان های دنیای امروز زیان بار است؟ به امید روزی که دیگر چشم و گوش بسته هر ادعا و سخنی را نپذیریم. موفق و سربلند باشید.
یوسف ظریف