رفتار شناسی شیطان – بخش سوم (قسمت سوم)
بخش سوم: تاکتیکهای شیطان
قسمت سوم
او غرور و خودخواهی را در انسان می پروراند
از مسائل فوق العاده حساسى كه در ماجراى «ابليس» و رانده شدن او از درگاه خدا جلب توجه مى كند، تأثير عامل خودخواهى و غرور در سقوط و بدبختى انسان است، به طورى كه مى توان گفت: مهم ترين و خطرناك ترين عامل انحراف همين عامل است.
همين بود كه، شش هزار سال عبادت را در يك لحظه به نابودى كشانيد، و همين بود كه موجودى را كه هم رديف فرشتگان بزرگ آسمان بود، به پست ترين دركات شقاوت تنزل داد، و مستحق لعن ابدى خداوند نمود.
خودخواهى و غرور، به انسان اجازه نمى دهد، چهره حقيقت را آن چنان كه هست ببيند.
خودخواهى، سرچشمه حسادت، و حسادت سرچشمه كينه توزى، و كينه توزى عامل خونريزى و جنايات ديگر است.
به همین دلیل در قرآن هشدار داده شده که همیشه فروتنی اختیار کنند.
-
روى زمين با تكبر راه مرو، تو نمى توانى زمين را بشكافى و طول قامتت هرگز به كوهها نمى رسد؟ (اسراء-۳۷)
لقمان حکیم نیز در نصایح خود به پسرش میگوید:
-
(پسرم!) با بى اعتنائى از مردم روى مگردان، و مغرورانه بر زمين راه مرو كه خداوند هيچ متكبر مغرورى را دوست ندارد.
-
(پسرم!) در راه رفتن اعتدال را رعايت كن; از صداى خود بكاه (و هرگز فرياد مزن) كه زشت ترين صداها صداى خران است. (لقمان، ۱۸-۱۹)
«لقمان حكيم» به دو صفت بسيار زشت و ناپسند كه مايه از هم پاشيدن روابط صميمانه اجتماعى است اشاره مى كند: يكى «تكبر و بى اعتنائى»، و ديگر «غرور و خودپسندى»، كه هر دو از اين جهت مشتركند كه انسان را در عالمى از «توهم و پندار» و خودبرتربينى، فرو مى برند، و رابطه او را از ديگران قطع مى كنند.
اين گونه صفات يك نوع بيمارى روانى و اخلاقى است، يك نوع انحراف در تشخيص و تفكر است، و گرنه يك انسان سالم از نظر روح و روان، هرگز گرفتار اين گونه پندارها و تخيلات نمى شود.
نهی از «خودبرتربينى» و «خودپسندى» به این دلیل است كه يكى سبب مى شود انسان نسبت به بندگان خدا تكبر كند، و ديگرى سبب مى شود انسان خود را در حدّ كمال پندارد، و در نتيجه درهاى تكامل را به روى خود ببندد.
ناگفته پيدا است: منظور «لقمان»، تنها مسأله روى گرداندن از مردم و يا راه رفتن مغرورانه نيست، بلكه، منظور، مبارزه با تمام مظاهر تكبر و غرور است، اما از آنجا كه اين گونه صفات، قبل از هر چيز، خود را در حركات عادى و روزانه نشان مى دهد، انگشت روى اين مظاهر خاص گذارده است.
برخی افراد زشتکار در اثر عمل زشت خود نه تنها احساس شرمندگى نمى كنند، بلكه به قدرى مغرور و از خود راضى هستند، كه از اعمال زشت و ننگينشان خوشحالند و حتى به آن مباهات مى كنند، و از آن بالاتر، مايل هستند مردم، آنها را نسبت به اعمال نيكى كه هرگز انجام نداده اند، مدح و تمجيد كنند. خداوند می فرمايد:
گمان مبر آنها كه از اعمال (زشت) خود خوشحال مى شوند، و دوست دارند در برابر كار (نيكى) كه انجام نداده اند مورد ستايش قرار گيرند، از عذاب (الهى) بركنارند. (بلكه) براى آنها، عذاب دردناكى است! (آل عمران- ۸۸)
دوستان خدا و افرادى كه در سطوح عالى ايمان قرار دارند، همواره اعمال خود را ناچيز و كمتر از ميزان لازم مى بينند، و خود را مقصر در برابر عظمت پروردگار، احساس مى كنند.
از دیگر مواردی که میتواند منجر به مغرور شدن شود، ثروت است.
قارون از بستگان نزديك موسى(عليه السلام) (پسر عمو يا عمو يا پسر خاله او) بود، و از نظر اطلاعات و آگاهى از «تورات»، معلومات قابل ملاحظه اى داشت، نخست در صف مؤمنان بود، ولى غرور ثروت، او را به آغوش كفر كشيد، و به قعر زمين فرستاد، او را به مبارزه با پيامبر خدا وادار نمود و مرگ عبرت انگيزش درسى براى همگان شد. قارون كسى بود كه با داشتن آن اموال عظيم، قدرتِ كارهاىِ خيرِ اجتماعىِ فراوان داشت، ولى چه سود كه غرورش اجازه ديدن حقايق را به او نداد.
دانایان بنی اسرائیل او را نصیحت کردند که اين همه خوشحالى آميخته با غرور و غفلت و تكبر، نداشته باش كه خدا شادى كنندگان مغرور را دوست نمى دارد و اندرزهایی در مورد درست و خداپسندانه مصرف کردن اموالش به او دادند. او در جواب گفت:
-
(قارون) گفت: «اين ثروت را بوسيله دانشى كه نزد من است به دست آورده ام!» آيا او نمى دانست كه خداوند از ميان اقوام پيشين كسانى را هلاك كردكه نيرومندتر و ثروتمندتر از او بودند؟! (و هنگامى كه عذاب الهى فرا رسد،) مجرمان از گناهانشان سؤال نمى شوند. (قصص-۷۸)
قارون، با همان حالت غرور و تكبرى كه از ثروت بى حسابش ناشى مى شد «چنين گفت: من اين ثروت را به وسيله علم و دانش خودم به دست آورده ام». اين مربوط به شما نيست كه من با ثروتم چگونه معامله كنم! من كه با علم و آگاهيم در ايجاد آن دخالت داشته ام، در مصرف آن نياز به ارشاد و راهنمائى كسى ندارم!
به علاوه، لابد خداوند مرا لايق اين ثروت مى دانسته كه به من عطا كرده است، راه مصرف آن را نيز به من ياد داده، از ديگران بهتر مى دانم و لازم به دخالت شما نيست!.
و از همه اينها گذشته، من زحمت كشيده ام، رنج برده ام، خون جگر خورده ام تا اين ثروت را اندوخته ام، ديگران هم اگر لياقت و توانائى دارند، چرا زحمت نمى كشند؟ من مزاحم آنها نيستم! و اگر ندارند، چه بهتر كه گرسنه بمانند و بميرند.
اينها، منطق هاى پوسيده و رسوائى است كه غالباً ثروتمندانِ بى ايمان، در مقابل كسانى كه آنها را نصيحت مى كنند، اظهار مى دارند.
در اينجا قرآن، پاسخ كوبنده اى به «قارون» ـ و قارونها ـ مى دهد كه: «آيا او نمى دانست خداوند اقوامى را قبل از او هلاك كرد، كه از او نيرومندتر و آگاه تر و ثروتمندتر بودند»؟!
-
تنها كسانى به آيات ما ايمان مى آورند كه هر وقت اين آيات به آنان يادآورى شود به سجده مى افتند و تسبيح و حمد پروردگارشان را مى گويند، و تكبّر نمى كنند. (سجده-۱۵)
او تشویق به ریا کاری میکند
انسان همواره دوست دارد نزد دیگران اعتبار و آبرو داشته باشد و به رسمیت شناخته شود. شیطان نیز همیشه در کمین است تا از تمایلات انسان به سود خود و به ضرر انسان بهره گیرد. از مواردی که میتواند به انسان اعتبار دهد دین داری است. اما این دین داری باید در جهت کسب رضای خدا باشد نه بدست آوردن مقام های دنیوی. از این روست که شیطان با آگاهی از آثار شوم ریا، تشویق به انجام اعمال به صورت ریاکارانه میکند.
-
پس واى بر نمازگزارانى كه،
-
در نماز خود سهل انگارى مى كنند!
-
همان كسانى كه ريا مى كنند. (ماعون، ۴-۶)
مسلماً، يكى از سرچشمه هاى تظاهر و رياكارى، عدم ايمان به روز قيامت، و عدم توجه به پاداش هاى الهى است، و گرنه چگونه ممكن است انسان پاداش هاى الهى را رها كند، و رو به سوى خلق، و خوش آيند آنها آورد؟!
ارزش هر عمل، بستگى به «انگيزه» آن دارد، و يا به تعبير ديگر، از ديدگاه اسلام، اساس هر عمل را، «نيت» تشكيل مى دهد، آن هم «نيت خالص».
-
و (همان) كسانى كه اموال خود را براى نشان دادن به مردم (و رياكارى) انفاق مى كنند، و ايمان به خدا و روز بازپسين ندارند; (چرا كه شيطان، رفيق و همنشين آنهاست;) و كسى كه شيطان همنشين او باشد، بد همنشينى انتخاب كرده است. (نساء- ۳۸)
از صفات متكبران که در قرآن اشاره شده، این است که «آنها كسانى هستند كه به خاطر تظاهر و نشان دادن به مردم انفاق مى كنند و از آنجا كه هدف آنها جلب رضايت خالق نيست، دائماً در اين فكرند که چگونه انفاق كنند تا بيشتر بتوانند از آن به سود خود بهره بردارى نموده، و موقعيت خود را تثبيت كنند، زيرا ايمان به خدا و روز رستاخيز ندارند. آنها شيطان را دوست و رفيق خود انتخاب كرده اند و «كسى كه شيطان قرين و رفيق او باشد، بسيار بد رفيقى براى خود انتخاب كرده». منطق و برنامه آنها همان منطق و برنامه رفيقشان شيطان است، او است كه به آنها مى گويد: «انفاق خالصانه موجب فقر مى شود».
صدقه دادن از جمله کارهایی است که موجب از بین بردن گناهان میشود. بنابراین باید مراقب صدقات نیز بود که برای رضای خدا باشد و نباید با منت و آزار آنها را باطل و بى اثر ساخت.
-
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! صدقات خود را با منّت و آزار، باطل نسازيد; همانند كسى كه مال خود را براى نشان دادن به مردم، انفاق مى كند; و به خدا و روز واپسين، ايمان نمى آورد; (عمل) او همچون قطعه سنگى است كه بر آن، (قشر نازكى از) خاك باشد; (و بذرهايى در آن افشانده شود;) و رگبارى بر آن ببارد، (و همه خاكها و بذرها را بشويد،) و آن را صاف (و خالى از خاك و بذر) رها كند. آنها از كارى كه انجام داده اند، چيزى بدست نمى آورند; و خداوند، گروه كافران را هدايت نمى كند. (بقره-۲۶۴)
او کوشش می کند تا مردم از آیات قرآن و خداوند فاصله بگیرند
قرآن کلام خداوند و وسیله هدایت انسان می باشد. غفلت از ذكر خدا، و غرق شدن در لذات دنيا، و دلباختگى به زرق و برق آن، موجب مى شود كه شيطانى بر انسان مسلط گردد و همواره قرين او باشد، و رشته اى در گردنش افكنده، «مى برد هر جا كه خاطر خواه او است»!
-
و هر كس از ياد خداوند رحمان، روى گردان شود شيطانى را بر او مسلط مى سازيم كه همواره همنشين او خواهد بود.
-
و آنها[= شياطين ] اين گروه را از راه (خدا) باز مى دارند، در حالى كه گمان مى كنند هدايت يافتگان (حقيقى) آنها هستند. (زخرف، ۳۶-۳۷)
بنابراین دوری از قرآن و یاد خداوند، انسان را در مقابل شیطان سست و شکننده میکند.
-
و سرگذشت كسى كه آيات خود را به او داديم، بر آنها بخوان كه سرانجام خود را از آن تهى ساخت و شيطان در پى او افتاد، و از گمراهان شد!
-
و اگر مى خواستيم، (مقام) او را با اين آيات (و علوم الهى) بالا مى برديم; ولى (اجبار، برخلاف سنّت ماست; پس او را به حال خود رها كرديم و) او به پستى گراييد، و از هواى نفس خود پيروى كرد. مَثَل او همچون سگ (هار) است كه اگر به او حمله كنى، زبانش را بيرون مى آورد، و اگر او را به حال خود واگذارى، باز زبانش را بيرون مى آورد; (گويى چنان تشنه دنياست كه هرگز سيراب نمى شود.) اين مَثَل گروهى است كه آيات ما را تكذيب كردند; اين داستانها را (براى آنها) بازگو كن، شايد بينديشند (و بيدار شوند). (اعراف، ۱۷۵-۱۷۶)
هر فرد ممکن است در زندگی خود چندین بار قرآن را ختم کند. باید توجه داشت که این امر به تنهایی او را در مقابل شیطان محافظت نخواهد کرد. چگونه یاد خداوند کردن هم موثر است.
-
آيا وقت آن نرسيده است كه دلهاى كسانى كه ايمان آورده اند، در برابر ذكر خدا و آنچه از حق نازل شده است خاشع گردد و مانند كسانى نباشند كه در گذشته به آنها كتاب آسمانى داده شد، سپس زمانى طولانى بر آنها گذشت و قلبهايشان (بر اثر فراموشكارى) قساوت يافت; و بسيارى از آنها گنهكارند؟! (حدید-۱۶)
افراد زیادی با شنیدن این آیه مسیر زندگی خود را تغییر داده اند که از جمله آنان فضيل بن عياض است.
او از راويان موثق امام صادق (ع) معرفى شده و در پايان عمر، در جوار «كعبه» مى زيست و همانجا در «روز عاشورا» بدرود حيات گفت. در آغاز كار، راهزن خطرناكى بود كه همه مردم از او وحشت داشتند. روزی از نزديكى يك آبادى مى گذشت، دختركى را ديد و نسبت به او علاقمند شد، عشق سوزان دخترك «فضيل» را وادار كرد كه شب هنگام از ديوار خانه او بالا رود، و تصميم داشت به هر قيمتى شده به وصال او نائل گردد، در اين هنگام بود كه در يكى از خانه هاى اطراف، شخص بيدار دلى مشغول تلاوت قرآن بود و به همين آيه رسيده بود: “آيا وقت آن نرسيده است كه دلهاى كسانى كه ايمان آورده اند، در برابر ذكر خدا و آنچه از حق نازل شده است خاشع گردد؟…”
اين آيه همچون تيرى بر قلب آلوده «فضيل» نشست، درد و سوزى در درون دل احساس كرد، اندكى در فكر رفت، اين كيست كه سخن مى گويد؟ و به چه كسى اين پيام را مى دهد؟ به من مى گويد: اى فضيل! «آيا وقت آن نرسيده است كه بيدار شوى؟ از اين راه خطا برگردى؟ از اين آلودگى خود را بشوئى؟ و دست به دامن توبه زنى؟! ناگهان صداى «فضيل» بلند شد، و پيوسته مى گفت: بَلى وَ اللّهِ قَدْ آنَ، بَلى وَ اللّهِ قَدْ آنَ!: به خدا سوگند وقت آن رسيده است، به خدا سوگند وقت آن رسيده است»!
او تصميم نهائى خودش را گرفته بود، به عقب برگشت، از ديوار بام فرود آمد، و به خرابه اى وارد شد كه جمعى از كاروانيان آنجا بودند، و براى حركت به سوى مقصدى، با يكديگر مشورت مى كردند، مى گفتند: فضيل، و دارودسته او در راهند، اگر برويم راه را بر ما مى بندند و ثروت ما را به غارت خواهند برد! فضيل، تكانى خورد، و خود را سخت ملامت كرد، گفت: چه بد مردى هستم! اين چه شقاوت است كه به من رو آورده؟ در دل شب به قصد گناه از خانه بيرون آمده ام، و قومى مسلمان از بيم من، به كنج اين خرابه گريخته اند!
روى به سوى آسمان كرد، و با دلى توبه كار، اين سخنان را بر زبان جارى ساخت: اللّهُمَّ إِنِّى تُبْتُ إِلَيْكَ وَ جَعَلْتُ تَوبَتِى إِلَيْكَ جِوارَ بَيْتِكَ الْحَرامِ…!: «خداوندا من به سوى تو بازگشتم، و توبه خود را اين قرار مى دهم كه پيوسته در جوار خانه تو باشم، خدايا از بدكارى خود در رنجم، و از ناكسى در فغانم، درد مرا درمان كن، اى درمان كننده همه دردها! و اى پاك و منزه از همه عيبها! اى بى نياز از خدمت من! و اى بى نقصان از خيانت من! مرا به رحمتت ببخشاى، و مرا كه اسير بند هواى خويشم از اين بند رهائى بخش»!
خداوند دعاى او را مستجاب كرد، و به او عنايتها فرمود، و از آنجا بازگشت و به سوى «مكّه» آمد، سالها در آنجا مجاور بود و از جمله اولياء گشت!
- و آنچه را در خانه هاى شما از آيات خداوند و حكمت دانش خوانده مى شود ياد كنيد، خداوند لطيف و خبير است . (احزاب-۳۴)
او سبب فراموش کردن خدا و آنچه که خداوند برای ما نمی پسندد میشود
شیطان نمیخواهد ما همواره یاد خدا باشیم و از آنچه نهی شدیم دور باشیم و به آنچه امر شدیم بپردازیم. فراموش کردن خداوند سبب غفلت میشود.
-
شيطان بر آنان مسلط شده و ياد خدا را از خاطر آنها برده; آنان حزب شيطانند. بدانيد حزب شيطان زيانكارانند. (مجادله-۱۹)
در قرآن ذکر شده که در برخی موارد شیطان اصول و یا کارهایی را از یاد مومنان میبرد.
-
هرگاه كسانى را ديدى كه آيات ما را استهزا مى كنند، از آنها روى بگردان تا به سخن ديگرى بپردازند. و اگر شيطان تو را به فراموشی افكند، پس از ياد آورى با اين گروه ستمكار منشين. (انعام-۶۸)
اصولاً خمير مايه تقوا، دو چيز است: ياد خدا، يعنى توجه به مراقبت دائمى اللّه و حضور او در همه جا و همه حال، و توجه به دادگاه عدل خداوند و نامه اعمالى كه هيچ كار صغير و كبيرى وجود ندارد مگر اين كه در آن ثبت مى شود، و به همين دليل، توجه به اين دو اصل (مبدأ و معاد) در سر لوحه برنامه هاى تربيتى انبياء و اولياء قرار داشته، و تأثير آن در پاكسازى فرد و اجتماع كاملاً چشمگير است.
-
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! تقواى الهى پيشه كنيد; وهركس بايد بنگرد تابراى فردايش چه چيزاز پيش فرستاده; و تقواى الهى داشته باشيد كه خداونداز آنچه انجام مى دهيد آگاه است.
-
و همچون كسانى نباشيد كه خدا را فراموش كردند و خدا نيز آنها را به «خود فراموشى» گرفتار كرد; آنها گناهكارانند. (حشر، ۱۸-۱۹)
قرآن در اينجا صريحاً مى گويد: فراموش كردن خدا سبب «خود فراموشى» مى شود، دليل آن نيز روشن است، زيرا از يكسو، فراموشى پروردگار سبب مى شود كه انسان در لذات مادى و شهوات حيوانى فرو رود، و هدف آفرينش خود را به دست فراموشى بسپارد، و در نتيجه از ذخيره لازم براى فرداى قيامت غافل بماند.
از سوى ديگر، فراموش كردن خدا، همراه با فراموش كردن صفات پاك او است، كه هستى مطلق و علم بى پايان و غناى بى انتها از آن او است، و هر چه غير او است، وابسته به او و نيازمند به ذات پاكش مى باشد، و همين امر سبب مى شود كه انسان خود را مستقل و غنى و بى نياز بشمرد، و به اين ترتيب واقعيت و هويت انسانى خويش را فراموش كند.
اصولاً يكى از بزرگترين بدبختيها و مصائب انسان خود فراموشى است، چرا كه ارزشها، استعدادها و لياقتهاى ذاتى خود را كه خدا در او نهفته و از بقيه مخلوقات ممتازش ساخته، به دست فراموشى مى سپرد، و اين مساوى با فراموش كردنِ انسانيتِ خويش است، و چنين انسانى، تا سرحد يك حيوان درنده سقوط مى كند، و همتش چيزى جز خواب و خور و شهوت نخواهد بود!
اين خود فراموشى بدترين مصداق فسق و خروج از طاعت خدا است، و به همين دليل، در پايان آيه مى گويد: «چنين افراد فراموشكار فاسقند».
او باعث برانگیختن احساسات می شود
شیطان برای پیشبرد اهدافش احساسات را بر میانگیزد. حس خشم، کینه، عشق، نفرت و … . او با برانگیختن احساسات، گاهی سبب میشود انسان تصمیمی غیر عاقلانه و غیر منطقی بگیرد. این گونه تصمیمها معمولا عادلانه و عاقلانه نیست و حکایت از صبر کم تصمیم گیرنده دارد و میشود گفت همیشه منجر به پشیمانی خواهد شد. همیشه باید در تصمیم گیریها متعادل بود و همچنین در نظر داشت که روز حساب و کتاب حتمی است و برای هر تصمیمی که گرفتیم و هر عملی که انجام دادیم مواخذه خواهیم شد.
شیطان با برانگیختن احساسات کوشش میکند به اعمالی که مخالف خواست خدا است دست بزنیم، مانند محبت نسبت به کافران، و یا نارضایتی و عدم صبر در وضعیتهای بد.
-
هيچ قومى را كه ايمان به خدا و روز قيامت دارد نمى يابى كه با دشمنان خدا و رسولش دوستى كنند، هر چند پدران يا فرزندان يا برادران يا خويشاوندان آنها باشند، آنها كسانى هستند كه خدا ايمان را بر صفحه قلوبشان نوشته و با روحى از ناحيه خودش آنها را تقويت فرموده ، آنها را در باغهائى از بهشت داخل مى كند كه نهرها از زير درختانش جارى است ، جاودانه در آن مى مانند خدا از آنها خشنود و آنها نيز از خدا خشنودند آنها حزب الله اند بدانيد حزب الله پيروز است . (مجادله-۲۲)
محبت پدران و فرزندان و برادران و اقوام بسيار خوب است، و نشانه زنده بودن عواطف انسانى است ، اما هنگامى كه اين محبت رو در روى محبت خدا قرار گيرد ارزش خود را از دست مى دهد.
قرآن، به مؤ منان هشدار مى دهد كه جمع ميان ((محبت خدا)) و ((محبت دشمنان خدا)) در يك دل ممكن نيست، و بايد از ميان اين دو يكى را برگزينند، اگر راستى مؤ منند بايد از دوستى دشمنان خدا بپرهيزند و الا ادعاى مسلمانى نكنند و آنها كه دم از هر دو مى زنند يا ضعيف الايمانند، و يا منافق.
در آیات قرآن این حقیقت نیز ذکر شده که دوستی با دشمنان خداوند موجب گمراهی است.
-
اى كسانى كه ايمان آورده ايد دشمن من و دشمن خويش را دوست خود قرار ندهيد، شما نسبت به آنها اظهار محبت مى كنيد، در حالى كه به آنچه از حق براى شما آمده كافر شده اند، و رسول خدا و شما را به خاطر ايمان به خداوندى كه پروردگار همه شما است از شهر و ديارتان بيرون مى رانند، اگر شما براى جهاد در راه من و جلب خشنوديم هجرت كرده ايد پيوند دوستى با آنها برقرار نسازيد، شما مخفيانه با آنها رابطه دوستى برقرار مى كنيد در حالى كه من آنچه را پنهان يا آشكار مى كنيد از همه بهتر مى دانم ، و هر كس از شما چنين كارى كند از راه راست گمراه شده . (ممتحنه-۱)
ایمان معیار اصلی برای محبت است.
-
براى شما سرمشق نيكى در زندگى ابراهيم و كسانى كه با او بودند وجود داشت ، هنگامى كه به قوم مشرك خود گفتند: ما از شما و آنچه غير از خدا مى پرستيد بيزاريم ، ما نسبت به شما كافريم ، و ميان ما و شما عداوت و دشمنى هميشگى آشكار شده است ، و اين وضع همچنان ادامه دارد تا به خداى يگانه ايمان بياوريد، جز آن سخن ابراهيم كه به پدرش (عمويش آزر) وعده داد كه براى تو طلب آمرزش مى كنم ، و در عين حال در برابر خداوند براى تو مالك چيزى نيستم . پروردگارا! ما بر تو توكل كرده ايم ، و به سوى تو بازگشتيم ، و سرانجام همه به سوى تو است. (ممتحنه-۴)
همچنین از دیگر موارد ناشایست برانگیخته شدن احساسات، به اصطلاح عشقهایی است که بین نوجوانان و جوانان بوجود می آید. در اکثر این موارد دختر و پسر بدون بررسی های لازم و کافی و بدون مشورت با والدین خود به شدت شیفته یکدیگر میشوند و معمولا میگویند ما با همه فرق داریم و… در کل برای رسیدن به هم توجیه های غیر منطقی می آورند و تو روی پدر و مادر خود می ایستند و … . اما زندگی ای که بدین شکل آغاز شود، چه عاقبتی خواهد داشت؟!
او تشویق به افراط و اسراف میکند
افراط و اسراف از دیگر مواردی است که شیطان دعوت و تشویق به آنها میکند. برخی تصور میکنند زیاد مصرف کردن مایه افتخار و کسب حیثیت است.
-
مى گويد: مال زيادى را (در كارهاى خير) تلف كرده ام !
-
آيا گمان مى كند هيچ كس او را نديده (و نمى بيند)؟ (بلد، ۶-۷)
قرآن از کسانی که اسراف میکنند به عنوان برادران شیطان یاد میکند.
-
و حق نزديكان را بپرداز و (همچنين ) مستمند و وامانده در راه را، و هرگز اسراف و تبذير مكن.
-
چرا كه تبذيركنندگان برادران شياطينند، و شيطان كفران (نعمتهاى) پروردگارش كرد. (اسراء، ۲۶-۲۷)
بدون شك نعمتها و مواهب موجود در كره زمين براى ساكنانش كافى است، اما به يك شرط و آن اينكه بيهوده به هدر داده نشوند، بلكه به صورت صحيح و معقول و دور از هر گونه افراط و تفريط مورد بهره بردارى قرار گيرد، و گرنه اين مواهب آنقدر زياد و نامحدود نيست كه با بهره گيرى نادرست، آسيب نپذيرد.
و اى بسا اسراف و تبذير در منطقه اى از زمين باعث محروميت منطقه ديگرى شود، و يا اسراف و تبذير انسانهاى امروز باعث محروميت نسلهاى آينده گردد.
آن روز كه ارقام و آمار، همچون امروز دست انسانها نبود، اسلام هشدار داد كه در بهره گيرى از مواهب خدا در زمين، اسراف و تبذير روا مداريد.
قرآن در آيات فراوانى شديدا مسرفان را محكوم كرده است :
در جائى مى گويد: ((اسراف نكنيد كه خدا مسرفان را دوست ندارد)) (انعام – ۱۴۱ – اعراف ۳۱).
در مورد ديگر ((مسرفان را اصحاب دوزخ مى شمرد)) (غافر – ۴۳).
و ((از اطاعت فرمان مسرفان ، نهى مى كند)) (شعراء – ۱۵۱).
و مجازات الهى را در انتظار مسرفان مى شمرد (ذاريات – ۳۴).
نویسنده : مجید قرینه