حیات در مریخ – تاریخچه
حقیقت خاموش : در قسمت اول به بررسی تاریخچه شکل گیری بحث حیات در مریخ می پردازیم و در بخش های بعدی مروری بر شواهد مدعی وجود حیات فرازمینی در مریخ خواهیم داشت.
این که مریخ محل سکونت موجودات زنده ای از یک گونه خاص یا
چیز دیگری است را باید مسجل دانست. «پرسیوال لوول-۱۹۰۶»
حیات در مریخ
بخش نخست: تاریخچه
سیاره مریخ، چهارمین سیاره در منظومه شمسی و یکی از همسایگان زمین است. مریخ نام عربی بوده و معادل فارسی آن سیاره بهرام است. نام لاتین آن مارس (Mars) می باشد که از خدای جنگ رومیان اقتباس شده است. شاید دلیل آن رنگ سرخ سیاره باشد که یادآور جنگ و خونریزی است. سرخی رنگ مریخ ناشی از وجود ترکیب های عنصر آهن همانند زنگ آهن در خاک آن است.
سیاره سرخ به سبب همسایگی با زمین از قدیم الایام برای بشر آشنا بوده است. این سیاره دو قمر به نام های فوبوس و دیموس دارد. مریخ نسبت به زمین از خورشید دورتر می باشد و تقریباً ۶۸۷ روز طول می کشد تا یک دور کامل به دور خورشید گردش نماید. در یک روز تابستانی حداکثر دمای آن در خط استوا به ۲۷ درجه سلسیوس می رسد. یک شبانه روز مریخ تقریباً ۳۹ دقیقه طولانی تر از شبانه روز زمین است.
در این قسمت به بررسی تاریخچه شکل گیری بحث حیات در مریخ می پردازیم و در بخش های بعدی مروری بر شواهد مدعی وجود حیات فرازمینی در مریخ خواهیم داشت.
تاریخچه بحث حیات در مریخ
ماه نوامبر سال ۱۸۹۶ در تاریخ یوفوشناسی یک نقطه عطف به شمار می رود. تقریباً از اواسط ماه نوامبر آن سال در ایالت کالیفرنیا آمریکا، موجی از گزارش رویت اشیا پرنده ناشناس به راه افتاد. نقطه شروع این موج از مشاهدات در ۱۷ نوامبر ۱۸۹۶ در شهر ساکرامنتو کالیفرنیا بود. روزنامه های ساکرامنتو بی (Sacramento Bee) و سانفرانسیسکو کال (San Francisco Call) خبری را منتشر نمودند که عصر روز ۱۷ نوامبر نوری با سرعت اندک بر فراز شهر ساکرامنتو در ارتفاع تقریبی ۱۰۰۰ پایی در حال حرکت بود. بعضی شاهدان گفته بودند که توده تاریکی در پشت بخش نوری قرار داشته است… .
روز ۱۹ نوامبر روزنامه استوکتون ایوینینگ میل (Stockton Evening Mail) شهر استوکتون کالیفرنیا نوشت سرهنگ اچ. جی. شاو (Shaw) به همراه دوستش کامیل اسپونر (Spooner) ادعا نموده در حین عبور با کالسکه در نزدیکی شهر استوکتون به یک سفینه برخورد نموده که لنگر انداخته بوده است. سفینه ۱۵۰ پا طول و ۲۵ پا قطر داشته است. سه نفر مسافران این کشتی هوایی که هفت پا قدشان بوده و خیلی لاغر بوده اند، سعی می کنند سرهنگ شاو را ربوده و به درون سفینه ببرند. از آن جا که بیگانگان نیروی فیزیکی کافی نداشته اند، موفق نمی شوند. لذا به سرعت سوار بر سفینه خود شده و از آن جا دور می شوند. شاو خودش گفته بود که بیگانگان متعلق به سیاره مریخ بوده اند و هدفشان از ربودن انسان ها اهدافی شیطانی بوده است.
طبق داستان فوق بسیاری از یوفوشناسان برخورد سرهنگ شاو با مریخی ها را اولین تلاش فرازمینی ها برای ربودن انسان دانسته اند و خود شاو نیز اولین زمینی است که برخورد مستقیم با فرازمینی ها داشته است. امروزه مشخص شده است اشیا پرنده ناشناس مسبب آن گزارش ها، کشتی های هوایی بوده اند. ما می دانیم هیچ کشتی هوایی قادر نیست از مریخ به زمین بیاید.
بررسی متون جراید و کتاب های به جای مانده از اواخر قرن نوزدهم و ابتدای قرن بیستم نشان می دهد اکثر افرادی که معتقد به وجود فرازمینی ها بوده اند، مامن آن ها را کره مریخ می دانسته اند. این قضیه در موج مشاهدات کشتی هوایی ۱۸۹۷ آمریکا، حادثه آورورا تگزاس ۱۸۹۷، موج کشتی هوایی سال ۱۹۰۹ انگلستان و تعداد زیادی گزارش موردی آن برهه زمانی قابل مشاهده است.
اکنون بعد از یک سده و اندی این برای ما جالب توجه است که چرا هر کسی منشا فرازمینی برای کشتی های هوایی قائل می شده، آن را از سیاره مریخ قلمداد می کرده است. بله ما امروز احتمالاً پاسخ این سئوال را می دانیم. آن ها تحت تاثیر نظریات نویسندگان و اخترشناسان مبتدی قرن نوزدهم و بیستمی درباره حیات در مریخ قرار گرفته بودند.
خورشید، ماه، ناهید و مریخ چهار اجرام سماوی هستند که یک زمینی با چشم دوختن به آسمان روز و شب به سهولت می توانست آن ها را بیابد. این ها قدیمی ترین اجرام آسمانی شناخته شده توسط بشر هستند. حداقل از دوران یونان باستان، منجمان به رصد کردن مریخ پرداخته اند. امکانات ناچیز و بی کیفیت آن دوران نمی توانست قانع کننده باشد. بشر باید قرن ها صبر می کرد تا ابزار مناسب تماشای مریخ فراهم گردد.
بسیاری منابع اختراع تلسکوپ را به گالیله نسبت داده اند. وی از سال ۱۹۱۰ مشاهدات خود از سیاره مریخ را شروع کرد. تلسکوپ اولیه گالیله مریخ را به صورت یک دیسک ناواضح نشان می داد. اولین شخصی که علائم روی سطح مریخ را مشاهده کرد، فرانچسکو فونتانا از ناپل ایتالیا در سال ۱۶۳۸ بود. دیگر ایتالیایی هایی که به بررسی مریخ پرداختند؛ جیوانی ریکسیولی (Riccioli) و شاگردش، گریمالدی بودند که طی سال های ۱۶۵۱ الی ۱۶۵۵ تغییراتی بر روی طراحی های قبلی اعمال کردند .
کریستیان هویگنز (Huygens) فیزیکدان هلندی اولین شخصی بود که به ثبت توضیحی دیده های خود از مریخ در سال ۱۶۵۹ پرداخت. وی پس از مدتی بررسی نتیجه گرفت: «طول شب و روزها تقریباً با شب ها و روزهای ما یکسان است». جيوواني دومينيکو کاسيني (Cassini)، ستاره شناس ایتالیایی در سال ۱۶۶۶ با بررسی دقیق تر متوجه شد چرخش مریخ به دور خودش اندکی کندتر از زمین بوده و بنابراین شبانه روز آن اندکی طولانی تر است. وی نواحي سفيد رنگي را در قطب جنوب مريخ رصد کرد اما در مورد ماهیت آن به گمانی زنی نپرداخت .
هویگنز هلندی در سال ۱۶۶۹ در رصدخانه لويي چهاردهم در پاريس به کاسيني پیوست. ریمالدی نیز ضلع سوم مثلث بود. ریمالدی پس از مدت ها رصد در سال ۱۶۷۲ نتیجه گرفت بخشی از انعکاس ها از سطح مریخ مربوط به ابرها در جو طوفانی سیاره است. ریمالدی نیز در مشاهدات خود متوجه مقداری سفیدی در قطب شمال مریخ گردید. وی با ادامه دادن مشاهدات خویش پی برد کلاه سفیدرنگ قطب جنوب مریخ در فصول سال تغییر می کند (۱) .
بعدها مشاهدات ويليام هرشل (Herschel) اين کشف را تاييد کرد و از طریق مقایسه مریخ با زمین نتیجه گرفت؛ نواحي سفيد رنگ در واقع پوشش هاي قطبي مريخ اند. اين پوشش ها درست همانند پوشش هاي يخي موجود در نواحي قطبي زمين رشد مي کنند و طي يک سال مريخي به تدريج تحليل مي روند. وی طی سال های ۱۷۷۷ الی ۱۷۸۳ وجود یخ و برف را در کلاهک های قطبی مریخ مسجل دانست و با توجه به نور ضعیف ستارگانی که در پشت مریخ قرار می گرفتند، به وجود جو مریخ پی برد (۲).
هرشل نیز همانند هویگنز به مسکونی بودن مریخ اعتقاد داشت و در این باره گفته بود: « احتمالاً ساکنانش از شرایطی که از چندین جهت مشابه زمین است، لذت می برند». مسکونی بودن مریخ تقریباً از این زمان با تکیه بر اظهارت هرشل به صورت جدی دنبال می شد. هرشل گفته بود همسانی زمین با مریخ در منظومه شمسی بی نظیر است. وی تصور مي کرد ساکنان مريخ در شرايطي نظير شرايط حاکم بر زمين با چهار فصل و روزهاي تقريباً برابر با روزهاي زمين زندگي مي کنند .
در اوایل قرن نوزدهم جی. اچ. مدلر (Madler) از دانشگاه برلین به رصد کردن مریخ ادامه داد. مدلر و شریکش تجاریش در سال ۱۸۴۰ توانستند اولین نقشه مریخ را منتشر نمایند. همچنان که دانش و فناوری پیشرفت می کرد و قدرت تلسکوپ ها افزایش می یافت، به تدریج نقشه های بیشتری از مریخ تهیه می شد .
همانگونه که اخترشناسان سیاهی های سطح ماه را دریا قلمداد می کردند، سیاهی های سطح مریخ را نیز اقیانوس ها و دریاها می دانستند. امانوئل لیایس (Liais)، ستاره شناس فرانسوی در سال ۱۸۶۰ نظریه ای ارائه نمود مبنی بر این که لکه های سیاره مریخ بستر اقیانوس های پیشینی هستند که از انبوه روئیدنی ها پر شده اند (۲) و آب آن ها از محل آب شدن یخ های قطبی تامین می شود. شخصی به نام پی. آ. سکچی (Secchi) با عقیده لیایس مخالف بوده و استدلال می آورد کوچک و بزرگ شدن حجم یخ های قطبی را می توان با آب شدن یخ ها و یا کاستن از ابرها توضیح داد. لذا سکچی عقیده داشت وجود دریاها و قاره ها در مریخ اثبات شده است .
ریچارد. آ. پروکتور (Proctor) در سال ۱۸۶۷ بر مبنای مشاهدات نجومی اخترشناسی به نام داوز (Dawes) به تهیه نقشه ای از مریخ پرداخت که نسبت به نقشه مدلر جزئیات بیشتری داشت. پروکتور که کار اصلیش نویسندگی با هدف درآمدزایی بود، حتی اجزای درون نقشه را نامگذاری نیز نمود. او در سال های ۱۸۷۰ درباره مریخ می نویسد: «زمین و آب، کوه و دشت، ابر و تابش خورشید، باران و یخ، برف، دریاچه ها و رودخانه ها، جریان اقیانوسی و جریان باد، بدون اعتقاد به وجود به گونه هایی از حیات، آیا آن ها عبث نیستند؟».
کامیل فلاماریون (Flammarion) فرانسوی در سال ۱۸۵۸ به رصد خانه پاریس ملحق می شود. وی در سال ۱۸۶۲ کتاب «ساکنان سایر دنیاها» را منتشر نموده و شش سال بعد کتاب «کثرت گرایی دنیاهای مسکونی» را به چاپ رساند. او نقشه ای که از مریخ تهیه کرده بود را در سال ۱۸۷۶ منتشر نمود. فلاماریون رصدخانه ای شخصی در نزدیکی پاریس بنا کرده و به مشاهدات خود ادامه داد .
در سال ۱۸۹۲ کتاب «سیاره مریخ و شرایط سکونت آن» و در سال بعد کتاب «سیاره مریخ» را می نویسد. از قرن هجدهم افرادی مانند جوهان لامبرت گفته بودند پوشش گیاهی مریخ سرخ رنگ است و فلاماریون نیز این ایده را در نوشته هایش به خوبی توسعه داده بود. او می گفت؛ کلروفیل در برگ گیاهان از دو بخش سبز و زرد رنگ شکل گرفته است. در گیاهان مریخی قسمت زرد رنگ غالب بر بخش سبز رنگ کروفیل است .
جووانی شیاپارلی (Schiaparelli) ستاره شناس ایتالیایی پس از چند دهه مطالعه در زمینه اخترشناسی، در سال ۱۸۷۷ نقشه ای از مریخ ارائه نمود که تفاوت بارزی با نقشه های پیشین داشت. در نقشه شیاپارلی تعدادی خطوط باریک نواحی سیاه رنگ را به هم متصل می نمود. وی این شیارها را «کانال-Canali» نام نهاد و در مورد آن نوشت: «کانال ها نواحی تیره رنگ مریخ که معمولاً دریاها نامیده شده اند را به هم متصل می کنند و یک شبکه هماهنگ را در نواحی روشن مریخ را به نمایش می گذارند». شیاپارلی تعداد کانال ها را بیشتر از شصت عدد می دانست و معتقد بود بعضی از این کانال ها هزاران کیلومتر طول دارند .
به مدت یک دهه تنها شیاپارلی بود که ادعا می کرد کانال ها را در مریخ مشاهده می کند تا این که هنری پروتین (Perrotin) و لوییس ثولون (Thollon) در نیز سال ۱۸۸۶ اعلام نمودند کانال های مریخ را مشاهده کرده اند. سپس مشاهده و ترسیم کانال های مریخ بین اخترشناسان مرسوم گردید .
نظریه پرسیوال لوول (Lowell) آمریکایی در خصوص «کانال های مریخ» نیز معروف بوده است. وی به خوبی کتب فلاماریون و سایر نویسندگان درباره مریخ را مطالعه نموده بود. لوول تصمیم گفت رصدخانه خود را تا قبل از سال ۱۸۹۴ در آمریکا بنا کند. وی به همراه دو شخص دیگر در ماه های می تا آوریل آن سال بیش از هزار طرح از مریخ تهیه کردند. او شبکه کانالی مریخ را رسم نمود و نوشت کانال های مریخ ساعت به ساعت، روز به روز، ماه به ماه قابل مشاهده اند. لوول ابتدا مریخ را به عنوان زمین دوم قبول نداشت و معتقد بود سیاره سرخ دارای هوای خشک است و آب های سیاره در قطب ها یخ زده اند. سپس پذیرفت کانال های مریخ بخشی از سیستم نباتی سیاره اند. در سال ۱۸۹۵ کتاب مریخ را نوشت که با اقبال خوبی رو به رو شد. لوول در سال ۱۸۹۶ مطلبی نوشت که می شد از آن استنباط کرد مریخی ها در محل تقاطع کانال ها، در لکه های تیره نواحی اخروی رنگ زندگی می کنند .
نگاه لوول به مریخ به عنوان سیاره ای در حال مرگ، برای هربرت جورج ولز، رمان نویس انگلیسی جالب بود. ولز در همان سال ۱۸۹۶ دست به نوشتن کتاب «جنگ دنیاها» زد. این کتاب مورد توجه عوام قرار گرفت و جزو پرفروش ها بود (۱).
اما از همان سال ۱۸۷۷ بود که بعضی ستاره شناسان متوجه بودند کانالی در مریخ وجود ندارد. هنری پرات، سی. آ. یانگ و ای. ای. بارنارد جزو اولین منتقدان نظریه کانال های مریخ بودند. اما پرسیوال لوول مایوس نشده، حتی در سال ۱۹۰۶ کتاب «مریخ و کانال های آن» را به طبع رساند. وی اکنون با صراحت در خصوص حیات مریخ و ناشناخته بودن آن سخن می گفت .
کانال سوئز در سال ۱۸۶۹ تکمیل شده بود و کانال پاناما در اوایل قرن بیستم در حال احداث بود. بنابراین معقول بود بسیاری از مردم بر این عقیده باشند مریخی های ساکن سیاره خشک دست به ساختن کانال های بزرگ سیاره ای زده باشند. حتی در این زمینه کتاب هایی نوشته شد که به مسائل مهندسی و مشکلات احداث چنان کانال هایی توسط مریخیان می پرداخت .
دو مسئله مهم جریان آب در کانال های مریخ، بحث دما و تراکم جو مریخ بودند. چون مریخ نسبت به زمین از خورشید دورتر است، بالتبع سردتر است. همین طور اخترشناسان متوجه شده بودند جو مریخ بسیار رقیق تر از جو زمین است. این دو موضوع طرفداران حیات در مریخ زنده را زجر می داد، زیرا آن ها متوجه بودند امکان این که آب در کانال های مریخ جریان داشته باشد، ناچیز است. پرسیوال لوول تلاش کرد فشار هوا در سطح مریخ را به دست بیاورد اما موفق نبود. وی در مورد دمای معمول مریخ مدعی بود باید دمایی مشابه یک روز تابستانی جنوب انگلستان باشد. رقیق بودن اتمسفر به معنای پایین بودن فشار در سطح سیاره مریخ است و هرگاه فشار پایین باشد، آب به راحتی بخار می شود. رقیق بودن جو به زودتر سرد شدن سطح سیاره نیز کمک می کند. همین طور کسی نمی دانست میزان سردی سطح مریخ در چه حد است. آیا اجازه می دهد آب جاری باشد؟
از همین رو آ. آر. والاس که در تبیین نظریه داروین به وی کمک کرده بود، پس از این که دعوت شد تا مریخ و کانال های آن را رصد کند، در سال ۱۹۰۷ کتابی با عنوان «آیا مریخ قابل سکونت است؟» نوشت. او استدلال آورد مریخ از آن چه پرسیوال لوول ادعا می کند باید سردتر باشد و در واقع دمای معمول آن زیر صفر است و آب نمی تواند در کانال های روباز جریان یابد، حتی اگر تراکم جو مریخ هم اندازه تراکم جو زمین باشد. والاس بیان داشت مریخ نه تنها نمی تواند آن گونه که پرسیوال لوول گفته است از زندگی جانوری و گیاهی حمایت کند، بلکه کاملاً غیر قابل سکونت است
.
فلاماریون در سال ۱۸۹۳ شخصی به نام ای. ام. آنتونیادی را به عنوان دستیار به کار گرفت. سال ها بعد آنتونیادی به یکی از رصدخانه های نزدیک پاریس دعوت شد. وی از آن چه در سال ۱۹۰۹ مشاهده می کرد، بسیار هیجان زده شد و نامه ای به پرسیوال لوول نوشت با این مضمون که فرضیه کانال های شیاپارلی خیالی باطل است. همچنین منجم دیگری در آمریکا با نام کمپل در همان سال بر فراز قله ویتنی (Withney)، مرتفع ترین کوه ایالت کالیفرنیا آمریکا به رصد مریخ پرداخته و دریافت گزارش رویت ابرهای آب در اتمسفر مریخ نادرست است .
پرسیوال لوول در سال ۱۹۱۶ درگذشت اما هنوز دیدگاه وی درخصوص وجود حیات در مریخ بین عوام غالب بوده و از مقبولیت بسیاری بر خوردار بود. اوایل دهه ۱۹۲۰ ترموکوپل اختراع شد و انسان می توانست به کمک آن دمای سطح مریخ را اندازه گیری کند. اندازه گیری ها نشان داد دمای مریخ در ظهر یک روز تابستانی در نزدیکی خط استوا معادل ۲۰ درجه سلسیوس است و دمای نیمه شب در مریخ بین منفی ۷۵ الی منفی ۱۰۰ درجه سلسیوس است. این همه تغییر دما در طول شبانه روز به صورت ضمنی نشان می داد جو مریخ بسیار رقیق است .
تحقیقات آدامز و دونهام (Dunham) از طریق بررسی طیف های جذبی و نشری انعکاس نور از مریخ در سال ۱۹۳۳ نشان داد میزان اکسیژن جو مریخ یک دهم درصد اکسیژن جو زمین است. سال ۱۹۳۹ بود که جرارد دی وایوکولئورز (Vaucouleurs) در یکی از رصدخانه های فرانسه با استفاده از یک فن تقریباً پیچیده، موفق شد فشار سطح سیاره مریخ را ۹۳ میلی بار اندازه گیری کند. در همان برهه چند محقق دیگر نیز به اندازه گیری فشار سطح مریخ پرداختند. مجموع این آزمایش ها نشان داد فشار سطح مریخ حدود ۱۰ درصد فشار سطح سیاره زمین است (۱).
مریخ در دهه ۱۹۶۰
مقوله حیات در مریخ علی الخصوص حیات هوشمند در سیاره سرخ طی سال های ۱۹۶۰ به اوج خود رسید. تعداد قابل توجهی از کسانی که از وجود حیات هوشمند در مریخ صحبت می کردند، تحت تاثیر مشاهدات اشیا پرنده ناشناخته، منشا بخشی از آن اجسام پرنده را سیاره مریخ قلمداد می نمودند و یافته های علمی دانشمندان برایشان کوچک ترین اهمیتی نداشت. نقطه شروع تمام این حوادث به نوعی به رویت یک خلبان غیر نظامی به نام کنث آرنولد (Kenneth Arnold) در تابستان سال ۱۹۴۷ باز می گردد، زمانی که وی مدعی شد ۹ شی پرنده ناشناخته را بر فراز سلسله جبال ایالت واشتیگتن آمریکا رویت نموده است. همان موقع نیز تعدادی از افراد معتقد بودند منشا اشیا پرنده ای که آرنولد مشاهده کرد، مریخ بوده است.
گزارشات رویت اشیا پرنده در تابستان آن سال به اوج خود رسید. یکی دو سال بعد داستان هایی از مشاهده شدن اجساد بیگانگان و حتی فرازمینی های زنده ای شنیده می شد که توسط نهادهای نظامی آمریکا به اسارت گرفته شده اند. در آن سال ها هنوز هم نظریه پردازان زیادی یافت می شدند که به وجود حیات در مریخ اعتقاد راسخ داشتند.
سپس از ابتدای دهه ۱۹۶۰، جنبشی شبه علمی به تدریج رشد و نمو کرد که امروزه به «تماس گرفته شدگان-Contactees» شناخته می شود. یکی از معروف ترین تماس گرفته شدگان اوایل دهه ۱۹۶۰ کسی جز پروفسورای افتخاری، جورج آدامسکی نبود. او با موجودی فیزیکی از سیاره زهره به نام «اورثان-Orthan» در ارتباط بود. نقاشی که آدامسکی از قیافه اورثان ارائه کرد، در واقع یک انسان بود که طبق ادعای آدامسکی در سیاره زهره می زیست!
یکی دیگر از تماس گرفته شدگان کلیدی، جورج هانت ویلیامسون است که به همراه همسرش و دوستش یعنی خانواده بایلی از طریق جلسات احضار ارواح، رادیو و تله پاتی ذهنی با مریخی ها، اورانوسی ها و فرازمینی های سایر نقاط منظومه شمسی و کیهان تماس برقرار می نمایند. خانواده ویلیامسون و خانواده بایلی حداقل از ۱۹۵۲، بارها از طریق رادیو با موجودات فرازمینی مانند زو (Zo)، آفا (Affa)، اوم (Um)، رگا (Regga) تماس برقرار می کنند.
ایشان در ادامه کار در جلسات آیین مذهبی اشیا پرنده جورج آدامسکی که آیینی فرعی از مکتب تئوصوفی محسوب می شود، شرکت نمودند. اولین اثر ویلیامسون و بایلی «زبان های دیگر-بشر دیگر» نام دارد که در سال ۱۹۵۳ منتشر شد. ویلیامسون و همراهانش با کلسیونی از موجودات فضایی صحبت نموده اند از جمله: اکتار(Actar) از عطارد، ادو اهاتون (Adu of Hatonn) از کهکشان اندرومدا، آگفا آفا (Agfa Affa) از اورانوس، ارتوک (Artok) از پلوتو، اوا (Awa) از خارج منظومه شمسی، کادار لاکو (Kadar Lacu) از ذحل، ترا (Terra) از ناهید، رگا (Regga) از مریخ و… .
گابریل گرین و هوارد منگر (Menger) نیز از جمله تماس گرفته شدگان دهه ۱۹۶۰ هستند که با ساکنان سیاره مریخ در تماس بوده اند. همچنین تصاویری از آن دوران موجود هستند که به موجودات ساکن سیاره مریخ نسبت داده شدند و هنوز هم به عنوان اسناد اثبات کننده وجود حیات هوشمند در مریخ از آن ها به وفور یاد می شود.
دهه ۱۹۶۰ دوران حاکمیت بلامنازع جنبش تماس گرفته شدگان است. تماس گرفته شدگان معروف آن دهه همانند جورج آدامسکی، هوارد منگر، جورج ویلیامسون، جورج ون تاسل، دانیل فری، ترومن بتوروم، جورج کینگ و . . . که با موجودات فرازمینی ملاقات دوستانه داشته اند، آن فرازمینی ها را ساکن سیاره هایی چون ناهید، ماه، مریخ و . . . می دانستند و در توضیح شکل ظاهری، به گونه ای آنان را توصیف می نمودند که مخاطب به این نتیجه می رسید، آن چه امثال آدامسکی و منگر با آن ها ملاقات نموده اند انسان بوده لکن در سیاره ناهید یا مریخ سکونت داشته است.
اما در تمام آن سال ها، مردان علم بی کار ننشستند و به تلاش خود ورای گمانه زنی های پوچ و تهی ادامه دادند. زیست شناسی به نام اچ. استراگهولد (Storughold) در سال ۱۹۵۴ ابراز داشت محیط به مریخ به قدری نامطلوب است که شاید در آن شرایط فقط گلسنگ ها بتوانند زندگی کنند. گلسنگ گیاه محسوب نمی شود. یکی دیگر از نکاتی که در دهه ۱۹۶۰ درباره مریخ مشخص گردید، عدم وجود رشته کوه ها و سلسله جبال بر روی سطح سیاره سرخ بوده است.
عصر فضا در سال ۱۹۵۷ با پرتاب «اسپوتنیک-Sputnik» به فضا توسط اتحاد جماهیر شوروی آغاز گردید. این اولین ماهواره مصنوعی ساخت دست بشر بود که ۸۳ کیلوگرم وزن داشت و توانست ۹۸ دقیقه دور زمین گردش کند. چنین پیشرفتی از سوی بشر مرهون تلاش هایش در زمینه جهش های فناوری موشکی، علم مواد، کامپیوترها و . . . غیره بود.
رقابت بین دو ابرقدرت شرق و غرب برای تسخیر فضا منجر به پیشرفت های مهمی گردید. در سال ۱۹۵۹ اولین وسیله ساخت بشر توانست سطح یک جرم سماوی دیگر، یعنی ماه را لمس کند. روس ها در سال ۱۹۶۰ دو سفینه به سمت مریخ پرتاب کردند که هر دو پروژه به شکست انجامید. همین طور پروژه مدارگرد مریخ پرتابی اکتبر ۱۹۶۲ شوروی نیز موفقیتی در پی نداشت (۳).
روس ها در نوامبر سال ۱۹۶۲ اولین سفینه ساخت بشر با نام مارس-۱ (Mars-1) را بر روی مریخ فرود آوردند. اما قبل از فرود ارتباط رادیویی با این سفینه قطع شد. چند روز پس از پروژه مارس-۱، شوروی سفینه اسپوتنیک-۲۴ را با هدف فرود آمدن بر سطح مریخ به فضا پرتاب کرد. این ماموریت نیز مایوس کننده بود (۳). گویی شوروی ها پی در پی برای شکست خودرن تلاش می کردند!
فردای روزی که اسپوتنیک-۲۴ پرتاب شد، آمریکایی ها مارینر-۳ (Mariner-3) را با هدف تصویربرداری از مریخ ارسال کردند. پس از خروج از جو، سپر محافظ آزاد نمی شد و پروژه نتوانست سفر ۸ ماهه خود را به پایان برساند (۳).
آزمایش هایی را اخترشناسان و محققان در سال ۱۹۶۳ اجرا کردند تا میزان رطوبت جو سیاره را بررسی کنند. دولفوس (Dollfus) از طریق روش های ابداعی خود پی برد اگر تمام بخار آب موجود در جو را به هم فشرده سازند، لایه آبی به قطر ۲۰۰ میکرومتر (۰۰۰۲/۰ متر) بر روی سطح سیاره وجود خواهد داشت. هایرون اسپینارد (Spinard) نیز با استفاده از دستگاه های حساس بررسی امواج مادون قرمز متوجه شد که چنان لایه آبی ۱۴ میکرومتر بیشتر نیست، فلذا مریخ سیاره ای بسیار خشک تر از تمام بیابان ها و صحراهای روی زمین است .
همان سال یک تلسکوپ ۳۶ اینچی را با استفاده از بالن های بسیار بزرگ تحت پروژه «استراسکوپ-۲» به ارتفاع ۱۰۰ هزار پایی زمین فرستادند تا فراتر از بخارهای جوی سیاره زمین به رصد مریخ بپردازند. در این پروژه وجود بخار آب و اکسیژن در جو مریخ تایید شد (۱).
سفینه مارینر-۴ سال ۱۹۶۵ وارد مدار مریخ شد. این مدارگرد برای اولین بار ۲۱ عکس از سطح مریخ به زمین مخابره کرد. این عکس ها دوبار به زمین ارسال گردید تا محققان ناسا مطمئن شوند، اشتباهی رخ نداده باشد. نزدیک ترین عکسی که از سطح مریخ گرفته شد، از فاصله اندکی کمتر از ۱۰هزارکیلومتری سطح مریخ بود (۳).
دانشمندان با بررسی تصاویر دریافتی از مارینر-۴ دریافتند بر روی سطح مریخ هیچ کانالی وجود ندارد و به تدریج ادعای وجود کانال ها بر روی مریخ به فراموشی سپرده شد. سال ۱۹۶۹ آمریکا دو مدارگرد مارینر ۶ و ۷ را به سمت مریخ پرتاب کرد. هدف این دو سفینه بیشتر بررسی اتمسفر و سطح مریخ جهت پایه گذاری اساسی برای تحقیقات بعدی بوده است. به کمک تجهیزاتی که همراه این دو مدارگرد بود مشخص شد، بخش اعظم قطب جنوب مریخ از یخ خشک (کربن دی اکسید یخ زده) تشکیل شده است .
شوروی در ماه می سال ۱۹۷۲ دو سفینه فضایی مارس ۲ و ۳ را به مریخ فرستاد. این دو سفینه حدود ۶۰ عکس از مریخ به زمین ارسال کردند. دمای سطح مریخ را بین منفی ۱۱۰ درجه تا مثبت ۱۳ درجه سیلسیوس ثبت کردند. دستگاه ها فشار هوا روی سطح سیاره کمتر از ۶ میلی بار اندازه گرفتند. همچنین مشخص گردید رطوبت جو مریخ ۵ هزار بار کمتر از رطوبت جو زمین است (۳).
در ماه های آگوست و سپتامبر سال ۱۹۷۵ دو سفینه فضایی وایکینگ-۱ و وایکینگ-۲ زمین را به مقصد مریخ ترک کردند. هر دو سفینه سال ۱۹۷۶ وارد مدار مریخ شده و سپس در دو محل متفاوت بر روی مریخ فرود آمدند. پروژه های وایکینگ را ناسا لانگلی مدیریت می کرد و با توجه به داده های به دست آمده از تلاش های پیشین، پرتاب این دو سفینه جزو اولین پروژه های با هدف جستجوی حیات میکروبی ورای زمین بوده است. هر یک از این دو سفینه شامل یک بخش مدارگرد و یک بخش مریخ نشین بوده اند (۳و۴).
وایکینگ ها مجهز به دوربین های عکسبرداری با کیفیت خوبی بودند و طی مامورت چند ساله خود ۱۴۰۰ عکس به زمین ارسال کردند. وایکینگ-۱ قادر بود در راستای یافتن حیات در مریخ ۴ آزمایش متفاوت بر روی جو و خاک مریخ انجام دهد. نتایج کلی آزمایش ها نشان داد حیات میکروبی بر روی سطح مریخ وجود ندارد. دانشمندان بعدها در واکنش به نتیجه آزمایش ها معتقد بودند به این دلیل که جو مریخ لایه اوزون ندارد، اشعه فرابنفش اجازه ظهور حیات میکروبی بر سطح سیاره را نمی دهد. لذا آن عمقی از خاک که توسط وایکینگ-۱ برای آزمایش ها استفاده شده است به نوعی توسط اشعه های کیهانی کشنده همانند اشعه فرابنفش استریلیزه شده اند (۴).
دو ماموریت موفقیت آمیز دیگر، مدارگرد پیمایشگر سراسری مریخ (Mars Global Surveyor) و مریخ نشین پثفایندر (Pathfinder) بود. ایالات متحده هر دوی آن ها را در سال ۱۹۹۶ ارسال نمود. بخش اساسی ماموریت پثفایندر انجام دادن سیستم جدید فرود بر این سیاره بود. این مریخ نشین در جولای ۱۹۹۷ به کمک بالشت های بزرگ بادی در مریخ با موفقیت فرود آمد. پثفایندر یک خودروی کوچک به نام سوجورنر (Sojourner) به معنای ساکن موقتی یا آدم سیار را نیز با خود به سطح مریخ برد. پثفایندر تصاویر منحصر به فردی را از مریخ به زمین ارسال کرد و سوجورنر آنالیزهایی را در سنگ ها و خاک مریخ به انجام رساند. مردم در سرتاسر جهان از تلوزیون های خود تصاویر سوجورنر را در حال کار مشاهده می کردند .
پیمایشگر سراسری مریخ تعدادی از وسایل و تجهیزات اندازه گیری علمی را با خود حمل می کرد. یک دستگاه لیزر ارتفاع سنج با ارسال امواج لیزری ارتفاعات موجود در سطح سیاره را معین نمود. این دستگاه نقشه ای از ارتفاعات سطح مریخ تهیه کرد که در آن همه ارتفاعاتی که حداقل یک متر بلندی دارند مشخص گردید. یک طیف سنج مادون قرمز ترکیب بندی بعضی از مواد معدنی موجود در سطح مریخ را مشخص نمود. یک دوربین با حساسیت بسیار بالا نیز توانست تصاویری از یک منطقه جدید ژئولوژیک تهیه نماید. این منطقه شامل لایه هایی رسوبی بود که احتمالاً توسط آب مایع و رسوبات آن تشکیل شده است به اضافه آبگذرهای کوچکی که آن ها نیز توسط آب مایع شکل گرفته بودند .
در آوریل سال ۲۰۰۱، ایالات متحده سفینه اودیسه مریخ را ارسال کرد. این سفینه تجهیزاتی را برای آنالیز شیمیایی ترکیب بندی سطح مریخ و لایه های زیرین آن به منظور کشف وجود یخ آب در سطح و یا زیر سطح این سیاره و همچنین مطالعه پرتوهای پیرامون مریخ به همراه داشت. اودیسه مریخ در اکتبر ۲۰۰۱ در مداری نزدیک سیاره قرار گرفت. در سال ۲۰۰۲، این سفینه مقادیر زیادی یخ آب در زیر سطح مریخ کشف نمود. بیشتر یخ کشف شده در منطقه جنوبی سیاره قرار دارد. دانشمندان انتظار دارند که در نیمکره شمالی نیز یخ وجود داشته باشد. به هرحال در زمانی که اکتشاف صورت می گرفت مقادیر زیادی دی اکسید کربن منجمد در منطقه وجود داشت و مانع از شناسایی لایه های زیرین می شد. یخ آب پیدا شده در یک متری زیر خاک وجود دارد .
در آگوست سال ۲۰۰۳ مریخ به زمین نزدیک تر شد. فاصله آن در ۶۰٫۰۰۰ سال اخیر به این نزدیکی نبوده است. در آن سال دانشمندان سه سفینه جدید را به این سیاره ارسال کردند. ماموریت مارس اکسپرس (Mars Express) مربوط به آژانس فضایی اروپا بود و شامل یک مدارگرد مجهز به تجهیزات علمی و یک مریخ نشین به منظور آنالیز خاک سیاره و کشف مدارک وجود حیات می شد. ایالات متحده نیز دو مریخ نورد به نام های اسپریت (Spirit) و آپورچونتی (Opportunity) به مریخ ارسال کرد تا به کاوش در مناطق مختلف سطح مریخ بپردازند.
در دسامبر ۲۰۰۳، مارس اکسپرس به مداری پیرامون مریخ رسید و مریخ نشین بیگل-۲ (Beagle-2) را به سطح سیاره فرستاد. مارس اکسپرس بلافاصله شروع به ارسال تصاویر و دیگر اطلاعات به زمین نمود اما سرپرستان این ماموریت موفق به برقراری ارتباط با بیگل-۲ نشدند و این مریخ نشین در سیاره گم شد. در اوایل ژانویه ۲۰۰۴، مریخ نورد امریکایی اسپریت با موفقیت فرود آمد. آپورچونتی کمی دیرتر ارسال شد و در همان ماه آن نیز با موفقیت فرود آمد. این دو مریخ نورد تصاویر دقیقی از پدیده های سطح مریخ ارسال کردند و شروع به آنالیز سنگ ها و خاک آن جا به منظور پیدا کردن مدرکی حاکی بر وجود حجم زیادی آب مایع در سطح مریخ در گذشته های نه چندان دور نمودند.
در مارس ۲۰۰۴، دانشمندان امریکایی اعلام کردند آن ها به این نتیجه رسیده اند که در منطقه مریدیانی پلانیوم (Meridiani Planum) یعنی جائیکه مریخ نورد آپورچونتی در آن فرود آمد، زمانی مقادیر زیادی آب مایع وجود داشته است. مدرک آن ها برای این ادعا سنگی بود که از زیر خاک بیرون آمده بود. آنالیزهای آپورچونتی نشان داد این سنگ حاوی مقادیر زیادی نمک سولفات است که دارای سولفور و اکسیژن می باشد. در سیاره زمین، این مقدار نمک سولفات تنها در سنگ هایی یافت می شود که یا در درون آب شکل گرفته اند و یا مدت ها در معرض جریان آب بوده اند .
ماموریت مریخ نوردها تنها برای ۹۰ روز زمانبندی شده بود اما از آن جا که هر دوی آن ها به خوبی کار می کردند مدت ماموریتشان تمدید شد. در ژوئن ۲۰۰۴، آپورچونتی به داخل چاله ای بزرگ رفت و به آنالیز سنگ های زیرین آن منطقه پرداخت. اسپریت نیز در همان ماه با طی مسیری به طول ۳ کیلومتر به مجموعه ای از تپه های مشهور به تپه های کلمبیا رسید. آن ها ماه ها به کاوش خود در این مناطق ادامه دادند (۵).
ناسا در سال ۲۰۱۱ مریخ نورد کیوریوسیتی (Curiosity) را به فضا پرتاب کرد تا به جستجوی حیات کنونی یا حیات در گذشته بر روی سیاره مریخ بپردازد. مریخ نورد کیوریوسیتی دارای هشت ماموریت علمی بود که سه تای آن به جستجوی حیات در سیاره سرخ مربوط است. این مریخ نورد که ۶ چرخ داشته و نزدیک به ۷۵۰ کیلوگرم وزن دارد، در منطقه ای از مریخ فرود آمد که بیشترین احتمال وجود حیات در مریخ مربوط به آن نواحی است. کیوریوسیتی قرار بود حداقل یک سال مریخی، یعنی ۶۸۷ روز به مریخ نوردی بپردازد.
سرعت این شی در هر ثانیه ۴ سانتیمتر است. دمای ناحیه ای که کیوریوسیتی در آن فرود آمد، میان مثبت ۳۰ الی منفی ۱۲۷ درجه سانتیگراد متغیر بود. این سرما تجهیزات مریخ نورد را از کار می اندازد و باعث از بین رفتن آن می شود. بنابراین سامانه پسزنی گرمایی، از گردش مایع سیال در ۶۰ متر لوله در داخل بدنه کیوریوسیتی انجام میشود، به طوری که تجهیزات درجه حرارت بهینه را داشته باشند. روش دیگر گرم کردن تجهیزات داخلی استفاده از گرمای ناشی از خود تجهیزات و همینطور گرمای اضافی از موتور مریخ نورد است. سامانه پس زنی گرمایی همچنین قابلیت خنک کردن در مواقع نیاز را هم دارد (۶).
هدف کلی کیوریوسیتی بررسی سطح و شرایط سیاره سرخ جهت ارسال سفینه سرنشین دار به آن جاست. این رویایی است که ناسا در سر می پروراند و دیر یا زود اتفاق خواهد افتاد. در سال ۲۰۱۶ نیز چندین سفینه به مریخ فرستاده شده اند. ناسا برای سال ۲۰۱۸ و سازمان فضایی اروپا برای ۲۰۲۰ مجدداً سفینه هایی به مریخ ارسال خواهند کرد.
ادامه این مقاله را از اینجا بخوانید .
۱- Harland, David M. “Water and search for Life on Mars”, Springer & Paraxis Publishing, 2005.
۲- http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE%DA%86%D9%87+%D8%A7%DA%A9%D8%AA%D8%B4%D8%A7%D9%81%D8%A7%D8%AA+%D9%85%D8%B1%DB%8C%D8%AE&SSOReturnPage=Check&Rand=0
۳- https://nssdc.gsfc.nasa.gov/planetary/chronology_mars.html
۴- https://en.wikipedia.org/wiki/Viking_1
۵- http://www.noojum.com/2009-03-24-23-23-12/250-2009-03-14-23-27-43.html
۶- https://en.wikipedia.org/wiki/Mars_Science_Laboratory