ساکنـین هوشـمند کائـنات – بخش دوم
در این مقاله و در ادامه بحث حیات هوشمند در کائنات به قرآن رجوع نموده و به بررسی دیدگاه قرآن در خصوص حیات هوشمند در کائنات می پردازیم. در این مبحث، حین بحث جهت جلوگیری از مشوش شدن ذهن مخاطب به تخصصی سازی معنی چند لغت پرداخته شده است که این روند تا پایان این سری مقالات حفظ شده است.
بخش دوم: دیدگاه اسلامی
ذکریا سیتچین در کتاب تماس های یزدانی در جستجوی یافتن سرزمینی توصیف شده در تورات است که فکر می کند باید مقر قلمرو آنوناکی ها بر روی روی زمین بوده باشد. در این جستجو به دنبال سرزمینی است که چهار رود پرآب در آن به هم می رسیدند. رود های دجله و فرات (سیحون و جیحون)، کارون و رودی که از سمت عربستان به سوی اروند رود و خلیج فارس می آمده و اکنون مدت هاست که خشکیده است. او به این نتیجه می رسد که آنوناکی ها در دریای اریدو لنگر انداخته بوده اند . . .
بر همه ما مبرهن است که آسیا مهد تمام ادیان الهی و حتی ادیان کفرآمیز بزرگ جهان است. خود این نشان می دهد که آسیا باید مهد آدم نیز بوده باشد. در عدن یا باغ، فرقی نمی کند. داستان به زمانی بر می گردد که الله، خدای واحد کائنات و فراتر از آن تصمیم گرفت آفریده ای بیافریند. پس آفرید و از مخلوقات مخلص پیشینش خواست که در برابر این قدرت نمایی خداوندی سر سجده فرود آرند: فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْليسَ کانَ مِنَ الْجِنِّ. . .
در این قسمت به تقسیم بندی آیاتی از قرآن می پردازیم که گفته می شود به تعدد موجود هوشمند ساکن کائنات یا هستی اشاره دارند. سپس در هر دسته آیات، چند آیه را مورد تحلیل قرار می دهیم تا ببینیم آیا قرآن موید حیات فرازمینی است؟ و اگر بله، خصوصیات آن موجودات به چه شکل است؟
الف- آیات مورد تمسک هواداران فرضیه فضانوردان باستانی:
طی بررسی هایی که داشتم و حتی مبادله دیدگاه با دوستان بازدیدکننده از مقالات سایت متوجه شدم که بسیاری از دوستان هم وطن یا فارسی زبان، به جای پرداختن به اصل مطلب، به یک سری آیاتی که مبهم هستند و چیزی را اثبات نمی نمایند، توسل جسته و می خواهند اعتقاد خود را توجیه نموده و درست جلوه دهند. در ادامه سه گروه ارجح از این آیات آورده شده و بررسی می گردند:
۱-اولین آیه مربوط به سوره حمد است:« الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ- ستایش برای خدای عالم هاست».
واژه عالمین در بالا کلمه جمع است و در فارسی باید به عالم ها ترجمه شود. خود این آیه به ما تذکر می دهد که خدا عالم هایی را خلق نموده است و از این بابت درخور ستایش است. در همین ابتدای کار باید بگویم که قرار نیست صرفاً به تکرار کارهای پیشینیان بپردازم. لذا اولین سئوال این است که عالم در زبان عربی دقیقاً به چه معناست؟ آیا جهان در فارسی معادل کاملی برای عالم است؟ خود جهان به چه معناست و چه تفاوتی با لفظ دنیا دارد؟
چیزی که بسیاری از مفسرین و مترجمین قرآنی به آن اهمیتی نمی دهند این موضوع است که زمان نزول قرآن، منظور خود عرب ها از لفظ عالم چه بوده است. زبان شناسان معتقدند که در گذر زمان بسیاری از واژگان مفهوم ابتدایی خود را از دست می دهند و معنای دیگری به خود می گیرند. برای مثال واژه « شوخ » در گذشته به معنای «چرک» بوده اما امروز شوخ یعنی «انسان بذله گو». این کاملاً نادرست است که ما بیایم در ترجمه امروز قرآن از معانی امروزی الفاظ قرآن استفاده کنیم. چنین کاری یعنی انحراف و بدعت ناخواسته و نادانسته.
دومین موضوعی که به مخاطبین عزیز مربوط است، تذکر این نکته است که نزول قرآن در راستای تکامل کتب الهی پیشین بوده است. بسیاری از آیات قرآن موید وجود پیامبران قبل از محمد(ص) است. این آیات بالعکس تفسیر شده اند. بسیاری مدعی بودند و مدعی هستند که چنان آیاتی نشان از بشری بودن قرآن است و این کتاب الهی را زاده تفکرات محمد ابن عبدالله می دانند که با تلفیق ادیان قبلی، اسلام را ابداع نموده است. این گروه غافلند از این که اگر ابراهیم(ع)، موسی(ع) و عیسی(ع) فرستاده خدا هستند، باید مورد تایید محمد(ص) هم باشند. آیا در غیر این صورت برای محقق بی طرف این ظن ایجاد نمی شود که یهوه موسی متفاوت از الله محمد است؟ در واقع منطقی است که قرآن، پیامبران پیشین را تایید نماید نه این که آنها را رد نماید.
پس اگر روزی، جایی مدرکی از حضور الله در میان قومی یافت شود نه تنها نشان از کذب بودن آموزه های محمد(ص) نیست که مدرکی در جهت اثبات وجود الله از ازل انسانی است.
اکنون به ادامه بحث خودم باز می گردم. قرآن زمانی بر قلب محمد(ص) نازل شده است که در سرزمین های اطراف جزیره العرب یهود، مسیحی و زدتشتی در حال زندگی بودند. پس الله هیچ دلیلی نمی بیند که بخواهد توضیح دهد منظورش از « عالمین» چیست؟ اگر چنین آیه ای بر آدم(ع) نازل می شد نیاز به توضیح در ادامه اش داشت چون آدم(ع) اولین بود و منظور از عالمین برایش مشخص نبود اما محمد(ص) خاتم است و چنین مفاهیمی برایش تعجب بر انگیز نیست چون خداوند قبلاً منظورش را بیان داشته است. البته در ادامه در قرآن نیز منظور خود را بیان می نماید.
بسیاری از دوستان و طرفداران فرضیه فضانوردان باستانی چنین آیاتی را دستاویز قرار داده و می گویند که رب العالمین یعنی این که خدا به جز زمین، چندین سیاره دیگر نیز خلق کرده که موجوداتی متفکر بر روی آنها زندگی می کنند وگر نه چرا باید بگوید رب العالمین؟
خوب حتی اگر معنای امروزی واژه عالم را در نظر بگیریم یعنی دنیا (World) یا جهان (Globe)، باز هم ادعای فوق اثبات نمی شود. ما به کرات می شنویم که گفته می شود دنیای اسلام، جهان عرب و . . . . اگر مفهوم دنیا برای پیروان یک دین بکار می رود در این صورت ما چند دنیای دیگر مانند دنیای کفر، دنیای مسیحیت و . . . خواهیم داشت. جهان عرب نیز نیز نشان می دهد که عرب برایش خود یک جهان است. پس جهان غرب هم می توان یک جهان دیگر باشد. در این صورت رب العالمین یعنی خدای غربی ها و اعراب و . . . یا خدای اسلام، مسیحیت و . . .
معنی دیگر عالم می تواند سیاره زمین باشد مثلاً دنیای ما. در این صورت عالمین یعنی سیاره ها یا به عبارتی انواع اجرام سماوی. در این تعریف رب العالمین یعنی خدای کیهان یا گیتی (Universe –Cosmos). پس تفاوت دنیا(جهان) و کیهان در این است که کیهان(گیتی) شامل چندین دنیاست. اشتباه نکنید، در این تعریف نهایتاً می توان رب العالمین را خدای گیتی تفسیر کرد نه خدای ساکنین گیتی.
دو تعریف بالا از عالم، مربوط به عالم ماده است اما عالم های دیگری هم مانند عالم تخیل، عالم برزخ، عالم روح وجود دارند که غیر مادی هستند و بیشتر مختص خود اسلام است. پس در نهایت منظور الله از رب العالمین می تواند این باشد که او خدای عالم ماده و غیرماده است. من در ادامه عالم ماده و غیر ماده را در مجموع کائنات یا هستی می نامم. چون کلمه لاتین Cosmos را برای کیهان برگزیدم و کیهان همان تمام اجرام سماوی مادی است(عالم ماده)، در نتیجه کائنات یا هستی معادل کلیه کیهان های مادی و غیر مادی خلق شده توسط خداوند است و می توان کائنات را برابر با هفت آسمان و زمین دانست که این مفهوم در غرب معادل ندارد. در نتیجه:
ستایش برای خدای دنیا(جهان) است.
ستایش برای خدای گیتی(کیهان) است.
ستایش برای خدای کائنات(هستی) است.
اما منظور مترجمین قرآنی از خدای جهانیان چیست؟ برای نمونه فایل زیر را دانلود کنید :
اگر همه مترجمین منظور خود را از آن نحوه ترجمه بیان نمایند که سو تفاهم و سو برداشت نشود، مشکلی پیش نخواهد آمد. در واقع بسیاری از مترجمین اصول را رعایت نمی نمایند و در بلند مدت بدعت زاییده می شود. رب العالمین در بسیاری از آیات قرآن از جمله آیه ۱۳۱ سوره بقره، آیه ۶ سوره مطففین، آیه ۲۹ سوره تکویر، آیه ۲ سوره سجده و . . . تکرار شده است.
۲- به آیه ۴۴ سوره اسرا توجه نمایید:
« تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَ الأَرْضُ وَ مَن فِيهِنَّ وَ إِن مِّن شَيْءٍ إِلاَّ يُسَبِّحُ بِحَمْدَهِ وَلَـكِن لاَّ تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا – آسمان هاى هفتگانه و زمين و هركس(هرچه) كه در آنهاست او را تسبيح مىگويند و هيچ چيز نيست مگر اينكه در حال ستايش تسبيح او مىگويد ولى شما تسبيح آنها را در نمىيابيد. به راستى كه او همواره بردبار آمرزنده است ».
این آیه به ما می گوید که آسمان های هفتگانه، زمین، هرکه(هرچه) در آسمان های هفتگانه و زمین هست و تمام اشیا و اجسام تسبیح خداوند می گویند. پس می توان خلاصه کرد که کائنات و آنچه در آن است، تسبیح خدای به جا می آورند. ابتدا یک شبهه را برطرف سازیم. فرق موجودات زنده با موجودات بی جان در این است ما از نعمتی به نام نعمت حیات برخورداریم که از موجودات بی جان مضایقه شده است. اما اشتراک ما موجودات ذی حیات و موجودات بی جان در چیست؟ نعمت وجود، کما اینکه می توانست روی دیگر سکه این باشد که زمین خلق نشود. لذا از بابت همین نعمت وجود است که آسمان های هفت گانه، زمین و تمام اشیا و اجسام در عالم ماده و معادل آن در عالم غیرماده، ستایشگر الله هستند.
نکته اول در خصوص آیه ۴۴ سوره اسرا این است که آیه مذکور توضیح تکمیلی برای آیه اول سوره حمد می باشد. این آیه تصریح می نماید که هر چه در آسمان های هفت گانه و زمین است، اعم از جاندار و غیر جاندار، به حمد خدا مشغولند. از این رو علاوه بر انسان، گیاهان و حیوانات و موجودات بی جان نیز ستایش خدا به جای می آورند، لذا رب العالمین یعنی خدای کائنات و یا به عبارتی هرکه و هرچه درون کیهان هاست.
اما منظور از « مَن فِيهِنَّ » که در آسمان های هفتگانه و زمین موجود هستند، چیست؟ واژه عربی «من» در فارسی دو مفهوم «چه» یا «که» را معنا می دهد. لذا معنای «آنکه(آنچه) در آسمان های هفتگانه و زمین است» را باید شکافت. آنکه و آنچه در زمین است برای ما واضح و آشکار است. اما آنچه یا آنکه در آسمان هفتگانه است، یعنی چه؟ در واقع کیست که در آسمان های هفتگانه زندگی می کند؟ آیا موجود فضایی است؟ آیا فرازمینی ها هستند؟
تاکنون هیچ عالم و دانشمندی نتوانسته گوشه ای یا حتی قسمتی از یک آیه قرآن را رد کند و اثبات نماید که مفهوم یا مضمون فلان قسمت از فلان آیه اشتباه است، نادرست است و . . . در نتیجه اگر ما نمی توانیم درک کنیم که منظور از هفت آسمان چیست، دلیل بر این نمی شود که قرآن دروغ می گوید. چرا که ما هنوز پایمان را فراتر از آسمان اول نگذاشته ایم که ببینیم آسمان دوم الی هفتم واقعی است یا نه. آسمان هفتگانه توسط خود قرآن به ما معرفی شده است.
پس اجازه دهید در همین قرآن به جستجوی معنای آنکه (آنچه) در هفت آسمان است، باشیم.
آیات ۳ الی ۵ سوره ملک:
« الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا مَّا تَرَى فِي خَلْقِ الرَّحْمَنِ مِن تَفَاوُتٍ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرَى مِن فُطُورٍ* ثُمَّ ارْجِعِ الْبَصَرَ كَرَّتَيْنِ يَنقَلِبْ إِلَيْكَ الْبَصَرُ خَاسِأً وَ هُوَ حَسِيرٌ* وَلَقَدْ زَيَّنَّا السَّمَاء الدُّنْيَا بِمَصَابِيحَ وَجَعَلْنَاهَا رُجُومًا لِّلشَّيَاطِينِ وَأَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابَ السَّعِيرِ- همان كه هفت آسمان را طبقه طبقه بيافريد در آفرينش آن [خداى] بخشايشگر هيچ گونه اختلاف [و تفاوتى] نمىبينى بازبنگر آيا خلل [و نقصانى] مىبينى. باز دوباره بنگر تا نگاهت زبون و درمانده به سويت بازگردد. و در حقيقت آسمان دنيا را با چراغ هايى زينت داديم و آن را مايه طرد شياطين [قواى مزاحم] گردانيديم و براى آنها عذاب آتش فروزان آماده كردهايم».
در آیه سوم می گوید که هفت آسمان به صورت طبقه طبقه و بر روی هم ساخته شده است چون « طِبَاقًا » یعنی قرار دادن چیزی بر روی چیز دیگر. در آیه چهارم می گوید هر قدر چشم به آسمان بدوزی متوجه تفاوت بین طبقات نمی شوی. بنابراین هفت آسمان در حال حاضر در امتداد هم وجود دارند اما چشم قادر به تشخیص طبقات از هم نیست. در آیه پنجم سرنخی ارائه می گردد بدین مضمون که آسمان دنیا را با چراغ هایی زینت دادیم. آسمان دنیا باید نزدیک ترین آسمان به ما یا همان آسمان اول باشد که ستارگان در آن قرار دارند. از این جا می توان تحلیل نمود که کیهان(Cosmos) باید آسمان اول باشد.
قسمت دوم آیه اخیر می گوید که شیاطین قدرت خارج شدن از آسمان اول و ورود به آسمان دوم را ندارند. لکن تا این جا به خاطر بسپارید همان قرآنی که از هفت آسمان سخن گفت، خودش همانجا گفت که آسمان دنیا با چراغ هایی زینت داده شده که مایه طرد شیاطین هم هست. این قضیه در آیه ۶ الی ۱۰ سوره صافات هم آمده است:
« إِنَّا زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِزِينَةٍ الْكَواكِبِ* وَ حِفْظاً مِنْ كُلِّ شَيْطانٍ مارِدٍ* لا يَسَّمَّعُونَ إِلَى الْمَلَإِ الْأَعْلى وَ يُقْذَفُونَ مِنْ كُلِّ جانِبٍ* دُحُوراً وَ لَهُمْ عَذابٌ واصِبٌ* إِلَّا مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ ثاقِبٌ- ما آسمان نزديك [پائين] را با ستارگان آراستيم. آن را از هر شيطان خبيث و عارى از خير و نيكى حفظ كرديم. آنها نمىتوانند به (سخنان) فرشتگان عالم بالا گوش فرا دهند (و هرگاه چنين كنند) از هر سو هدف (تيرهاى شهاب) قرار مىگيرند. آنها به شدت به عقب رانده مىشوند (و از صحنه آسمان طرد مىگردند) و براى آنان مجازاتى دائم است. مگر آنها كه در لحظهاى كوتاه براى استراق سمع به آسمان نزديك شوند كه شهاب ثاقب آنها را تعقيب مىكند».
در این آیات از سوره صافات دلیل ممانعت از ورود شیاطین که خبیث هستند، به آسمان های اعلا چنین عنوان شده که خداوند می خواسته از استراق سمع ایشان جلوگیری به عمل آورد. استراق سمع؟ بله شیاطین خبیث به شنود صدای فرشتگان می پرداخته اند. لذا این آیات می گویند که هفت آسمان ساکنین دیگری به اسم شیاطین هم دارد و در آسمان های اعلاتر از آسمان دنیا، فرشتگان ساکن هستند. این شیاطین که هستند که اجازه نفوذ به آسمان های دوم، سوم و . . . به آن ها داده نشده است؟ فرشتگان که ساکنین آسمان های دوم به بالاتر هستند، چگونه موجوداتی می باشند؟ پاسخ این سئوالات را در بخش های بعدی خواهیم داد.
به طور خلاصه از این قسمت می توان نتیجه گرفت منظور از « مَن فِيهِنَّ » در آیه ۴۴ سوره اسرا یا « مَن فِي» در آیه ۴۱ سوره نور، صرف نظر از کواکب، مصابیح، شهاب و . . . که غیرجاندارند، موجودات جانداری به نام شیاطین و فرشتگان است. اینها موجوداتی هستند که خود قرآن می گوید در آسمان ها حضور دارند، اما طرفداران فرضیه فضانوردان باستانی با شیطان و فرشته راضی نمی شوند و می خواهند که آنها مادی بوده و قالب بدنیشان تا حدود زیادی شبیه به انسان باشد. این در حالی است که تا کنون هیچ مدرکی موید یک جسد یا فسیل چنان موجودی ارائه ننموده اند که مورد قبول منتقدین ایشان باشد. آیات ۱۹ سوره انبیا و ۱۸ سوره حج از این دسته آیات هستند.
بسیاری از آیاتی که به موضوع هفت آسمان می پردازند از جمله آیه ۴ سوره سجده، آیه ۵۴ سوره اعراف، آیه ۱۲ سوره طلاق و . . . کمکی به موضوع بحث نمی نمایند.
آیه ۵ سوره صافات:
« رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُما وَ رَبُّ الْمَشارِقِ- پروردگار آسمان ها و زمين و آنچه در ميان آن دو قرار دارد، و پروردگار مشرق ها». در این آیه برای اشاره به محتویات آسمان ها و زمین از اصطلاح « ما بَيْنَهُما » یعنی « آنچه در ميان آن دو قرار دارد»، استفاده شده است. آنچه ارجاع به موجود است نه موجود جاندار، بنابراین چنین آیاتی نمی تواند موید وجود حیات در آسمان ها باشد. آیات ۱۱۶ سوره بقره، ۶ سوره طه و ۱۶ سوره انبیا نیز از این گروه آیات محسوب می شوند.
۳- تعدادی از آیات قرآنی از اصطلاحاتی مانند« دابه » اسم به میان آورده اند. برای مثال آیه ۴۵ سوره نور را ببینید:
« وَاللَّهُ خَلَقَ كُلَّ دَابَّةٍ مِن مَّاء فَمِنْهُم مَّن يَمْشِي عَلَى بَطْنِهِ وَمِنْهُم مَّن يَمْشِي عَلَى رِجْلَيْنِ وَمِنْهُم مَّن يَمْشِي عَلَى أَرْبَعٍ يَخْلُقُ اللَّهُ مَا يَشَاء إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ – و خدا هر، جنبنده ای را از آب بيافريد بعضی از آنها بر شکم می روند و بعضی بر دوپا می روند و بعضی بر چهار پا می روند خدا هر چه بخواهد می آفريند زيرا خدا بر هر کاری تواناست».
در این آیه ابراز می شود که خداوند هر جنبنده ای را از آب آفریده است. بعضی از مفسرین منظور از آب را نطفه در نظر گرفته اند. دابه که بعضی بر روی شکم، دو پا یا چهار پا راه می روند. در این آیه سختی از پرواز کنندگان(پرندگان) نیست، اما می دانیم که هر پرنده دو پا دارد که برای راه رفتن استفاده می کند. لذا در این آیه می توان مدعی بود که دابه، پرندگان و انسان را نیز در بر می گیرد.
در ادامه سعی می کنیم ببینیم منظور دقیق از دابه در قرآن چیست؟ اگر بگوییم دابه در کل کائنات، چه در زمین چه بیرون از زمین پراکنده شده اند، آنگاه آیه ۱۰ سوره لقمان و آیه ۴۵ سوره فاطر ادعای فوق را نقض می کند.
آیه ۱۰ سوره لقمان:
« خَلَقَ السَّمَاوَاتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا وَأَلْقَى فِي الْأَرْضِ رَوَاسِيَ أَن تَمِيدَ بِكُمْ وَ بَثَّ فِيهَا مِن كُلِّ دَابَّةٍ وَأَنزَلْنَا مِنَ السَّمَاء مَاء فَأَنبَتْنَا فِيهَا مِن كُلِّ زَوْجٍ كَرِيمٍ – آسمان ها را بی هيچ ستونی که ببينيد بيافريد و بر روی زمين کوه ها را بيفکند تا نلرزاندتان و از هر گونه جنبنده ای در آن بپراکند و از آسمان آب فرستاديم و در زمين هر گونه گياه نيکويی رويانيديم».
در این آیه ابراز می گردد که در یکی از مراحل آفرینش، « مِن كُلِّ دَابَّةٍ » را بر روی زمین پراکنده است. عبارت « فِيهَا» در این آیه نشان می دهد که دابه مختص زمین است. بنابراین طبق این آیه، دابه بر روی زمین زندگی می کنند و مهم تر اینکه از هر قسم دابه که خلق شده است، نمونه ای باید بر روی زمین موجود باشد. از آنجا که خدا در این آیه به روشنی می فرماید از هر نوع دابه بر روی زمین پراکنده است، لذا این آیه در مقابل تفسیر دابه به انسان نما ها یا هوشمندان سایر کرات هستی به شدت جلوگیری می کند.
آیه ۴۵ سوره فاطر:
« وَ لَوْ يُؤَاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِمَا كَسَبُوا مَا تَرَكَ عَلَى ظَهْرِهَا مِن دَابَّةٍ وَلَكِن يُؤَخِّرُهُمْ إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى فَإِذَا جَاء أَجَلُهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِعِبَادِهِ بَصِيرًا- و اگر مردم را به كيفر اعمال زشتشان به عذاب خود ميگرفت بر روي زمين هيچ جنبدهاي نميماند و ليكن عذاب آنان را تا مدتي معين تاخير مياندازد همين كه اجلشان رسيد خداوند بر احوال بندگانش كاملا آگاهست ».
در این آیه ما شاهد یک نکته جالب هستیم و آن حضور کلمه ناس قبل از کلمه دابه است. بر ما مبرهن است که لفظ ناس در قرآن اشاره به بشر زمینی از تیره آدم است، همان گونه که آیات قبل تر سوره فاطر نیز تاکید دارند. در این آیه بهترین معنی برای دابه همان ناس می باشد.
از دیگر سو آیه ۴ سوره جاثیه، آیه ۲۹ سوره شوری و آیه ۴۹ سوره نحل به ما تذکر می دهند که دابه الزاماً ناس نیست و یا فقط روی زمین زندگی نمی کنند. در آیه ۴ سوره جاثیه به صراحت حساب انسان از دابه جدا شده است:« وَ في خَلْقِكمْ وَ مَا يَبُث مِن دَابَّةٍ ءَايَتٌ لِّقَوْمٍ يُوقِنُونَ- و نيز در خلقت خودتان و جنبندگاني كه همواره منتشر ميكند آيت هاست براي مردمي كه اهل يقين باشند».
اما در آیه ۲۹ سوره شورا، قلمرو دابه به آسمان ها گسترش داده شده است:
« وَ مِنْ آيَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ مَا بَثَّ فِيهِمَا مِن دَابَّةٍ وَ هُوَ عَلَى جَمْعِهِمْ إِذَا يَشَاء قَدِيرٌ- و از نشانه های قدرت او آفرينش آسمان ها و زمين و پراکندن جنبندگان در آن دوست و هرگاه بخواهد، بر گردآوردنشان تواناست». این از جمله معدود آیاتی است که در گام اول می توان آن را به عنوان نشانه ای از وجود حیات فرازمینی در قرآن قلمداد نمود. لذا درستی چنینی برداشتی را بگذارید با توجه به سیاق آیات مشابه مانند آیه ۴۹ سوره نحل بررسی کنیم.
آیه ۴۹ سوره نحل از این نظر جالب توجه است که الله موجود سجده گذار را به فرشته و دابه تقسیم نموده است:
« وَ للَّهِ يَسجُدُ مَا في السمَوَتِ وَ مَا في الأَرْضِ مِن دَابَّةٍ وَ الْمَلَئكَةُ وَ هُمْ لا يَستَكْبرُونَ- و آن چه در آسمان ها و آن چه در زمين از جنبندگان است و همچنين فرشتگان، براى خدا سجده مىكنند». بی توجه به آیات قبلی سوره نحل که بحث از سجده و ستایش خداست، طرفداران فرضیه فضانوردان باستانی با تمسک به این آیه حضور جنبندگان در آسمان ها علاوه بر زمین را می پذیرند و لایستکبرون رو توضیحی بر باشعور بودن آن جنبندگان حمل نموده اند. این در حالی است که دو تفسیر مرجع معروف شیعه، تفسیر نمونه و تفسیر المیزان، هر دو معتقدند منظور از لایستکبرون فرشتگان است و نه دابه(در ادامه به بررسی خصوصیات فرشتگان می پردازیم و در آنجا نشان می دهیم که لایستکبرون در واقع یکی از بدیهی ترین خصوصیات فرشتگان است).
از آنجا که انسان جزو فرشتگان نیست، در بستر آیه ۴۹ نحل جزو دابه است و اگر لایستکبرون را به دابه تسری دهیم، اختلاف می افتد چرا که بسیاری از انسان ها مستکبرند. لذا فقط فرشتگان لایستکبرون هستند. در تفسیر المیزان ذیل آیه ۴۹ نحل، دابه به معنای هر چیزی که از جایی به جایی تحرک و انتقال داشته باشد، تعریف شده است و هم انسان و هم جن جزو دابه تلقی شده اند. من معتقدم این تفسیر اخیر مقبول ترین و کلی ترین تفسیر است، کما این که در ادامه آن را اثبات خواهیم نمود و ابطال پذیر نیست. جالب این که در المیزان، وجود جنبندگان در سایر کرات هستی تایید شده اما قبل از آن فقط از انس و جن صحبت می شود که این خود نشان می دهد مفسر معتقد به وجود جن در کائنات است و نه فرازمینی مادی. لذا تفسیر المیزان به عنوان یکی از بزرگ ترین تفسیرهای مرجع، وجود فرازمینی مادی را مردود می داند(جلد ۱۲ صفحه ۳۸۶-۷). آیه ۴۹ نحل یکی از مستندات قوی در بحث حیات فرازمینی محسوب می شود چرا که فرشتگان را از دابه مستثنی نموده است.
آیه ۱۸ سوره حج نیز جالب توجه است که خوانندگان خود به آن مراجعه نمایند چون مضمون آیه ۴۹ سوره نحل را با جزئیات بیشتری آورده است.
اکنون در خصوص آیه ۲۹ سوره شورا باید بگوییم که در مبحث هوشمند شناسی قرآنی آیات متعددی وجود دارند که در کنار نژاد انس از نژاد جن سخن به میان آورده اند(در ادامه به آنها خواهیم پرداخت). در نتیجه اگر ما نژاد جن مطابق توصیف قرآن را نیز دابه بدانیم، آیه مذکور هیچ نقطه ابهامی ندارد، کما این که در بند دوم این بخش ما شاهد بودیم حداقل در برهه ای از زمان، شیاطین قادر به دستیابی به آسمان های اعلا بوده اند.
اما علاقمندان به حیات هوشنمد فراسوی زمین، آیاتی مانند آیه ۳۸ سوره انعام را بسیار جالب تفسیر می نمایند:
« وَ مَا مِن دَابَّةٍ في الأَرْضِ وَ لا طئرٍ يَطِيرُ بجَنَاحَيْهِ إِلا أُمَمٌ أَمْثَالُكُممَّا فَرَّطنَا في الْكِتَبِ مِن شيءٍثُمَّ إِلي رَبهِمْ يحْشرُونَ-هيچ جنبدهاي در زمين و پرندهاي كه با دو بال خود ميپرد نيست مگر اينكه آنها نيز مانند شما امت هائي هستند، و همه به سوي پروردگار خود محشور خواهند شد، ما در كتاب از بيان چيزي فروگذار نكرديم».
ایشان معتقدند که در آیه مذکور به این دلیل که پرندگان جدا ذکر شده اند لذا پرندگان جزو دابه نیستند و با تکیه بر این آیه، در آیاتی مانند ۴۹ نحل، منظور از جنبندگان درون آسمان ها را غیر از پرنده می دانند که این خود یعنی نژاد های هوشمندی در سایر کرات در حال زندگی هستند. این در حالی است که خود آیه به صراحت صحبت از جنبندگان در زمین و پرندگان نموده که هر یک به مثابه یک امتند و به سوی پروردگارشان محشور می شوند. قابل قبول نیست که مفهوم دابه در این آیه را با مفهوم دابه در آیات دیگر مثلاً آیه ۴۹ سوره نحل یا ۲۹ سوره شورا یکی بدانیم، آن هم در وضعیتی که خود آیه از دابه زمینی سخن می گوید و نه دابه ساکن آسمان ها.
هر کس که این آیه را بخواند متوجه می شود منظور از دابه در واقع جنبنده ای است مشابه پرنده که توان پرواز ندارد و بر روی زمین زندگی می کنند، به عبارتی تک تک گونه های جانوری غیر از پرندگان به همراه پرندگان که پرواز می کنند، مانند ما انسان ها امت هایی محسوب می شوند.
در جمع بندی این قسمت باید گفت که لفظ دابه در قرآن در حالات مختلفی به کار رفته است که معانی متفاوتی نیز به خود گرفته است و تنوع آیات نه تنها به یافتن معنای دقیق دابه کمک نمی کند، بلکه بر پیچیدگی مفهوم لفظ مذکور نیز می افزاید. سئوال اصلی این است که دابه یک واژه عام است یا یک واژه خاص؟ با توجه به آیاتی که بررسی کردیم و کتب تفسیر، می توان دابه را به معنای جنبنده دانست که واژه ای عام است. اما به محضی که طبق یک آیه وارد جزئیات مفهوم دابه می شویم، در آیه دیگر همان مفهوم نقض می گردد و مانع از رسیدن به یک جمع بندی دقیق و آشکار می شود. تمام این بحث در بستری جریان دارد که ما جنیان را کنار گذاشته ایم. هنگامی که جنیان را وارد بحث کنیم، به راحتی آیه ۲۹ سوره شورا یا آیه ۳۸ سوره انعام تفسیر می شود، به عبارتی تایید می شود که در سایر فضای کائنات هم حیات هوشمند وجود دارد.
اما جن همان موجودی است که بسیاری از نخبه های مسلمان و فارسی زبان طرفدار فرضیه فضانوردان باستانی نتوانستند مفهوم آن را حضم نمایند لذا از ته دل آرزو نمودند ای کاش جن خلق نمی شد تا آیات هفت آسمانی و آیات دابه ای را با فراغ بال به گونه ای تفسیر نمایند که وجود موجودات فرازمینی مادی از آن مستفاد گردد.
برای نمونه به این نقل قول توجه نمایید: « در آخر باید بگویم که شاید این سوال برایتان بوجود آید که پس اجنه چه هستند؟ به نظر من موضوع جنیان هیچ ربطی به موجودات فرازمینی یا حیوانات فرازمینی ندارد. بحث اجنه کاملا تفاوت دارد، جنیان همچون انسان دارای شعور، دین و اعتقاد هستند، من در این رابطه احتیاج به تحقیقات بیشتری دارم. متاسفانه این بحث هم همانند بحث موجودات فرازمینی در شایعه هایی بعضا بی اساس قرار گرفته. ان شاء الله در ادامه این بحث بعد از کامل شدن تحقیقاتم سعی می کنم بحث جامع و کاملی رو در رابطه با جنیان و چگونگی وجود آنها، در آینده در وبلاگم قرار دهم».
خوب سئوال اساسی این است وقتی کسی در مورد جن به اندازه کافی تحقیق نکرده است، چگونه به خود اجازه می دهد بگوید هیچ ربطی بین موجودات فضایی و جن وجود ندارد؟ و جالب تر این که گوینده مطالب فوق طی یک مقاله ابتدا تلاش وافری در اثبات وجود حیات هوشمند در کائنات بر اساس آیات هفت آسمانی و آیات دابه ای دارند، بدون این که به بررسی ارتباط جن و دابه بپردازند و در قسمت پایانی مبحث، در مورد جن چنان نتیجه گیری می نماید(سایتی که این عبارت از آن نقل قول شده اکنون در دسترس نیست اما آدرس دانلود مقاله مذکور در شماره ۲ منابع ذکر شده است ).
من چنان تحلیل هایی را تحلیل و منطق عقیم نامیده ام چرا که فی نفسه باطل است. وقتی شما نتوانی درک خود از دابه را بیان کنی و تعیین نکنی که جن هم جزو آن هست یا خیر، در این صورت اثبات موجود فرازمینی طبق قرآن چه اثربخشی دارد؟ از همین روست ما آیاتی که مربوط به هفت آسمان و دابه است را در دسته آیات مبهم قرار دادیم و در بخش آتی به بررسی آیاتی پرداختیم که به شدت مبین هستند و کسی را توان اغماض آن نیست.
اما اگر می خواستیم برای تفسیر جزئی تر آیات، به روایات صحابه و احادیث ائمه متوسل شویم، نه تنها موفقیتی حاصل نمی شد که حتی باعث افزوده شدن بر پیچیدگی ماجرا شده و نتایج کاملاً اریب و دو پهلو حاصل می شد، آن هم در شرایطی که خود قرآن به اندازه کافی صریح و شفاف است. اما این جانب از مفسیرین چند سده اخیر در خصوص آیات هیچ کس را به اندازه آیت اله سید مرتضی رضوی، روشن فکر و خوش فکر نیافتم. علامه طباطبایی و مرتضی مطهری در رده های بعدی هستند که تلاش های قابل تقدیری انجام داده اند.
این برای من به شخصه جای بسی تاسف است که سایر مفسرین معروف توان پاسخ دادن به وجود حیات فرازمینی با تکیه بر قرآن را به صراحت ندارند و بسیار محتاطانه پیش رفتند تا جایی که بعضی مثلاً در جواب طرفداران فرضیه تکامل حتی گفتند: قرآن با فرضیه تکامل مشکلی ندارد و قرآن کتابی علمی نیست و یا با تکیه بر یک سری شبه علم اثبات نشده دم از احتمال وجود حیات مادی فرازمینی می زنند. این گروه کثیر که بر گمراهی مردم افزوده اند و سرعت حرکت جهان را به سوی ظهور تسریع نموده اند، همان هایی هستند که به اسم اسلام بر روی موعود شمشیر می کشند.
یکی از بهترین کتب فعلی تفسیر قرآن، کتاب تفسیر المیزان است که مفسر آن بعد از ترجمه و تفسیر آیه، به بررسی ارتباط بین آیه مورد نظر با سایر آیات و در نتیجه کلیت قرآن می پردازد. هر چند چنین تحلیلی لازم است اما همان هم در بسیاری موارد کافی نیست.
از عمده مشکل جامعه محققین پیرو رویه علمی فعلی در استفاده از قرآن این است که هر چند قرآن ابتدا یکباره نازل شده، اما دوباره و بر مبنای شان نزول به تدریج نازل گشته است. ما امروز به آن قرآن دسترسی داریم، اما شان نزول بسیاری از آیات را به درستی نمی دانیم. و بدتر این که هیچ مرجع معتبری نیست ترتیب نزول آیات در آن ثبت شده باشد. به عبارتی، این قرآن به این ترتیبی که در دست ماست، نازل نشده است، یعنی این گونه نبوده که خدا اول سوره حمد را بر محمد(ص) نازل نماید و تا سوره بقره تمام نشده، سوره دیگری نازل نشود. آگاهی از ترتیب نزول آیات بدون توجه به نام سوره ها، خود فواید بسیاری دارد و بسیاری از جنبه های تاریک قرآن فقط با چیدمان آیات قرآن در آن حالت روشن می شود.
امیدوارم در آینده، حوزه های علمیه از تفسیر سنتی قرآن فاصله گرفته و رویه ای در پیش گیرند که به روشن شدن جنبه های تاریک کمک نماید نه این که فقط به تکرار مکررات بپردازد و مبهمات را به حال خود واگذارد.
ب- آیاتی که به صراحت از سایر مخلوقات هوشمند کیهان ها نام می برد.
در کنار آیاتی که به صورت مبهم از وجود حیات در پهنه هستی و یا هفت آسمان ها صحبت نموده است، بسیاری از آیات هم هستند که نه تنها از ساکنین کائنات نام برده، بلکه بسیاری از ویژگی های سایر ساکنین کیهان ها را به ما می نمایانند:
۱- اولین آیه از این دست، آیه ۳۴ سوره بقره است:
« وَ إِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِكَةِ اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إِلاَّ إِبْلِيسَ أَبَى وَ اسْتَكْبَرَ وَ كَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ- و هنگامى كه به فرشتگان گفتيم براى آدم سجده كنيد، سجده كردند جز ابليس كه سرباز زد و تكبّر ورزيد و از كافران شد». آیه ۵۰ و ۵۱ سوره کهف هم می گوید:« وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْليسَ کانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ أَ فَتَتَّخِذُونَهُ وَ ذُرِّيَّتَهُ أَوْلِياءَ مِنْ دُوني وَ هُمْ لَکُمْ عَدُوٌّ بِئْسَ لِلظَّالِمينَ بَدَلاً* ما أَشْهَدْتُهُمْ خَلْقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لا خَلْقَ أَنْفُسِهِمْ وَ ما کُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُداً – و زمانیکه به فرشتگان گفتم: آدم را سجده کنید، همه سجده کردند جز ابلیس که از جنیان بود و از فرمان پروردگارش تجاوز نمود، آیا او و فرزندانش را به غیر از من اولیاء خود می گیرید و حال آنکه آنها دشمن شما هستند؟ برای ستمگران چه بدل و عوض بدی است. آفرینش آسمان ها و زمین و آفرینش آن ها را با حضور ایشان نکردم، و من گمراه کنندگان را به مدد نمی گیرم ».
«فسجدوا» فعل جمع است به این معنی که «پس سجده کردند». چون این آیه مربوط به زمان رونمایی الله از مخلوق اخیر خود یعنی آدم ابوالبشر است، پس سجده کنندگان غیر از فرزندان آدم یا بشر بوده اند. آیات می گویند کسانی که سجده کردند از نوع فرشتگان بودند، چون خداوند به ایشان امر نمود. اما ابلیس که از جنیان بود، سجده نکرده است.
ریچارد شاور (۱۹۰۷-۱۹۷۵، Shaver) که نویسنده ای امریکایی بود، پس از جنگ جهانی دوم داستان های بحث بر انگیزی را در مجلات تخیلی-علمی تحت نام راز شاور به چاپ رساند. او مدعی بود که نژاد انسانی به غایت پیشرفته در ماقبل تاریخ غارهایی را زیر زمین ساخته اند و به دلیل تشعشعات خورشید، زمین را به قصد سیاره ای دیگر ترک کرده اند.
موریس جسوپ (۱۹۰۰-۱۹۵۹، Jessup) نیز در سال های ۱۹۵۰ معتقد بود مردم کوتوله که بعضی ها آنها را به یوفوها ربط داده اند، در واقع متعلق به زمین بودند و مدت ها قبل به تکنولوژی اعجاب آوری از جمله قدرت پرواز در فضا دست یافته بودند. جسوپ می گوید که حدود ۱۰۰ هزار سال قبل: « در زمان اولین موج تمدن که قبل از دوران کاتالیزمی ایجاد شده بود . . . دانش پرواز در این سیاره پایه ریزی گردید . . . ممکن است کوتوله ها تمدنی را به وجود آورده باشند که موفق به کشف قانون گرانش شده اند و آن را به کار گرفته اند». وقتی که آتلانتیس و مو (Mu) به زیر آب می رفت، مردم کوتوله به سفینه های فضاییشان پناه برده اند.
اما از دو آیه فوق که مربوط به زمان خلقت حضرت آدم است، مشخص می شود که در زمان آفریدن آدم، موجودی از جنس آدم یا به عبارتی انسان گونه وجود نداشته است. اگر وجود داشت: اولاً چرا باید مجدداً خدا به خلق مجدد همان گونه ولو با اندک تغییراتی دست بزند؟ چرا باید فرشتگان بر یک مخلوق تکراری سجده نمایند؟ سوماً ابلیس که سجده نکرد پس از آن به خاطر پیمانی که با الله بست همیشه با آدم و حوا در ارتباط بود و ارتباطش را با نسل ایشان حفظ کرده است، اما سرنوشت این انسان گونه هایی که در زمان خلق آدم در سایر کرات در پهنه کیهان بوده اند چه شده است؟ داستان سجده بر آدم در عرش اتفاق افتاده است. طبق آموزه های اسلامی، عرش جایگاه الله و فرشتگان است. اما در این آیات مشخص می شود که مقربین نیز در عرش جایگاهی داشته اند. ابلیس از جنیان بوده است که مانند فرشتگان در عرش مقامی داشته است. اکنون نیز عیسی مسیح نزد خداوند است.
وقتی بپذیریم که موجودات فرازمینی مادی مشابه انسان به لحاظ شعور در سایر نقاط کائنات در حال زندگی هستند، آیات ۳۴ سوره بقره، ۵۰ و ۵۱ سوره کهف فلسفه وجوی خود را از دست می دهند. به عبارتی چرا باید ابلیس به خاطر آفرینش آدم ابوالبشر از فرمان الله سربپیچد، آن هم در وضعیتی که مشابه چنین موجودی در بعضی از سیارات دیگر در حال زندگی است؟
در این مبحث، بعضی از دوستان به داستان نسناس و منقرض شدن نسل آنها پیش از انسان اشاره می نمایند تا سندی قرآنی در این خصوص ارائه نموده باشند که قبل از انسان، انسان نماهایی بر روی زمین زندگی می کرده اند و نتیجه می گیرند که تنوع در خلق انسان نماها در هفت آسمان می تواند کاملاً معقول باشد.
در پاسخ به این دسته از اشخاص باید بگوییم که اولاً در هیچ آیه ای از قرآن اسمی از نسناس برده نشده است و داستان وجود موجودات عصیانگر انسان نما بر روی زمین قبل از آفرینش آدم در واقع مربوط به تفسیر آیه ۳۰ از سوره بقره می باشد که توسط مفسرین انجام شده است:
« وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فِیها مَنْ یُفْسِدُ فِیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ قالَ إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ- هنگامي را كه پروردگارت به فرشتگان گفت: «من در روي زمين جانشيني (نماينده اي) قرار خواهم داد.» فرشتگان گفتند: «پروردگارا، آيا كسي را در آن قرار مي دهي كه فساد و خونريزي كند؟ ما تسبيح و حمد تو را بجا مي آوريم و تو را تقديس مي كنيم.» پروردگار فرمود: «من حقايقي را مي دانم كه شما نمي دانيد»».
نکته ای که اینجا با متذکر گردم این است که تفسیر کامل آیات ۳۰ الی ۳۴ سوره بقره خود یک کتاب است، اما ما قصد وارد شدن به موضوعاتی که ربط مستقیم به بحث ما پیدا نمی کند را نداریم، لذا فقط به آن بعدی از مفهوم آیات می پردازیم که متناسب پژوهش ماست.
اکنون به مقایسه فرضیه فضانوردان باستانی و دیدگاه قرآنی در خصوص همین موضوع می پردازیم. در فرضیه فضانوردان باستانی، اریک فون دانیکن در فصل دوم کتاب ارابه خدایان به صورت غیر مستقیم معتقد است که موجوداتی که از فضا به زمین آمدند، با بارور نمودن چند زن بومی، نسلی را به وجود آوردند که خلاف قانون طبیعت بوده است. یا در مقدمه کتاب مذکور می گوید:«. . . با این وجود معتقد هستم که این ناآشنایان قسمتی از انسان هایی را که در آن زمان می زیسته از بین برده و نوع جدید و شاید هوموسپین ها(انسان هوشمند امروزی) را به وجود آورده اند. . . ». لذا در رایج ترین وجه فرضیه فضانوردان باستانی نسل تمام انسان هومونئاندرتال، هومورودسینسیس و . . . توسط موجودات فضایی منقرض نشده که فقط اصلاح نژادی بر روی آنها صورت داده شده است. ذکریا سیتچین نیز در کتاب برخوردگان با جایگاه الهی- Divine Encounters ابراز می دارد یک آنوناکی به نام انکی پیشنهاد داد که با خلق بردگانی ابتدایی یا هوموساپینس از طریق مهندسی ژنتیک، آنوناکی را از درد و رنج کار در معادن طلا رهایی بخشند.
اما طبق دیدگاه قرآنی مطابق آیه ۳۰ سوره بقره، الله می گوید که انسان را بر روی زمین خلیفه قرار خواهم داد. در آیه مذکور اشاره ای به حیات مادی هوشمند ماقبل انسان بر روی زمین نشده است. لیکن مفسرین خودشان در راستای پاسخگویی به سئوالاتی که از معنای آیه بر می خیزد، داستان نسناس یا انسان های ماقبل آدم را مطرح نموده اند. بنابراین باید تکرار نمایم که قرآن حرفی از نسناس یا انسان نمای ماقبل آدم نزده است.
پس داستان نسناس یا موجودات انسان نمای ماقبل آدم که ساکن زمین بوده اند، از چه پشتوانه ای بر خوردار است که امروزه در بین مسلمانان تبلیغ می شود؟ باید گفت برخورد مفسرها با سئوال فرشتگان از خداوند در آیه ۳۰ سوره بقره مبنی بر این که: « پروردگارا، آيا كسي را در آن قرار مي دهي كه فساد و خونريزي كند؟»، به سه شکل عمده بوده است.
گروهی از مفسرین بر این عقیده بوده و هستند که چون فرشتگان شاهد فساد و عصیانگری موجود به نام نسناس بوده اند که در نهایت پیش از خلقت آدم ابوالبشر مورد غضب خدا واقع شدند از صحنه زمین محو گردیدند، به ذهنشان خطور کرد که نکند آدم هم موجودی مشابه نسناس باشد. منابع و مستندات این گروه کم بوده و نه تنها احادیث مورد اتکایشان وجود نسناس را ثابت نمی کند، که حتی نشان می دهد که لفظ نسناس معانی دیگری هم دارد مثلاً عامه افراد غیر از اولیا الله و پیروانشان در روایتی منسوب به حضرت علی و یکی از فرزندان ایشان.
گروه دیگر از مفسرین معتقدند که دلیل آن سئوال فرشتگان از الله در واقع به این خاطر بوده که فرشتگان بر روی زمین شاهد حضور انسان نماهای دیگری متعلق به دوره های قبل از خلقت آدم بوده اند. امروزه انسان شناسان غربی از آن نمونه انسان ها تحت عناوین مختلفی یاد می کنند و ظاهراً توانسته اند که تا هفت میلیون سال پیش سر شاخه ها را ردیابی کنند.
باید گفت که شواهد مربوط تا زمان هوموهابیلیس چنان ضعیف است که مشخص نیست انسان نما هستند یا میمون. در واقع بخش اعظم این تقسیم بندی توسط دانشمندان تکامل گرا صورت گرفته است. همانطور که پیداست هوموساپینس بر خلاف سایر نژادها از هوش و ذکاوت بر خوردار بوده است. البته محققین غربی پذیرفته اند که حین ظهور هوموساپینس، از سایر نژادها فقط نئاندرتال زنده بوده است که البته در این مورد هم قطعیتی وجود ندارد. گذاشتن نام هوموساپینس بر روی نژاد انسان امروزی خود گویای این است که انسان ما قبل هوموساپینس ها هوشمند نبوده اند.
از آنجا که خود آیه ۳۰ به صراحت وجود نسناس یا انسان نماها را تایید نکرده است، لذا گروه سوم مفسرین مدعی شدند چون خداوند از قبل به فرشتگان گفته بود که می خواهد موجودی بیافریند، چنان سئوالی برای فرشتگان پیش آمد.
در مجموع آیه ۳۰ سوره بقره به ما تذکر می دهد که خداوند واحد و مطلق، زمین را برای خلقت آدم برگزید که این نشان می دهد پدیده رشد حیات هوشمند در پهنه هستی، خود به خودی اتفاق نمی افتد و فقط مطابق تصمیم مستقیم و بی واسطه خالق شدنی است. فقط زمین ویژگی پذیرایی از حیات را دارد، کما این که خداوند می گوید بر روی زمین خلیفه ای قرار خواهد داد به عبارتی دیگر انسان از ازل برای زندگی در زمین خلق شده و نه مطابق پندار عامه مسلمین بهشتی بوده و نه مطابق پندار امثال ویلیام ترنچ و جیمز هربرت برنان در مریخ پا به عرصه هستی نهاده است و نه مطابق گفته امثال روبین کالینز نوعی نژاد فضایی است که به زمین آورده شده باشد.
بنابراین آیات۳۰ و ۳۴ سوره بقره، ۵۰ و ۵۱ سوره کهف به این نکته اشاره دارد که در زمان خلقت آدم فقط از دو گونه موجود ذی حیات تحت عنوان فرشته و جن نام برده شده است و آدم اولین نمونه از نوع سوم بوده است که اکنون به نژاد آدم یا انسان یا بشر معروف است.
خصوصیات فرشتگان: از آیات فوق مشخص است که فرشتگان از امر خداوند بر نمی تابند و مطیع امر خداوند هستند. به نظرم کاملاً با سرشت نیک و مثبت آفریده شده اند، چیزی معادل مفهوم قدر مطلق در ریاضیات. به نظر من ایشان باید به دلیل درک عظمت خداوندی لحظه ای هم به فکر سرپیچی از اوامر وی بر نیایند و فرمان الله را بی کم و کاست اجرا نمایند. آیه ۳۰ سوره بقره نشان می دهد که ملائکه توان اندیشیدن و سئوال پرسیدن را دارند لذا با شعور و فهیم هستند.
در خصوص فلسفه وجودی فرشتگان به پرسیدن این سئوال از شما عزیزان بسنده می نمایم: آیا تمامی حکومت ها، سیستم های حاکمیتی از دیکتاتوری تا دموکراسی و مردم سالاری، برای دست یابی به اهداف سیستم نیاز به یک سری افراد و اشخاص مطیع، معتمد و آگاه ندارند؟ این اساسی ترین فلسفه خلق فرشتگان است که هرکس کار و وظیفه ای بر عهده داشته باشد و آن را کاملاً دقیق و درست انجام دهد. نزول آیات الهی بر پیامبران توسط جبرئیل، گرفتن روح آدمی توسط عزرائیل، نابود سازی مردم سدوم و . . . نشان می دهد که مادی نیستند و قابلیت هایی دارند که برای ما حتی قابل درک نیست. حضور جبرئیل از آدم تا خاتم گواه این است که مرگ در آنها راه ندارد و چون غیرمادی هستند، مشحص نیست با تکیه بر چه قوانینی در عالمشان حرکت می کنند. در سوره ذاریات آمده است که چون غذا نخوردند، ابراهیم نبی را خوف گرفت. متاسفانه کمک گرفتن از احادیث ائمه بسیار مشکل است و به این دلیل که بسیاری از احادیث تحریف شده اند، از ورود به این مبحث می پرهیزیم.
خصوصیات جن: خود لفظ جن یعنی نادیدنی، پس اجنه نادیدنی هستند و ابلیس نیز از این نژاد است. سرباز زدن ابلیس از سجده بر آدم نشان می دهد که ایشان مختار کامل هستند. از شیاطین و ابلیس در جای جای قرآن، خناس در سوره ناس و عفریت در سوره نمل نام برده شده که همگی از طایفه جنیان هستند. کلمه جن حداقل ۲۱ بار در قرآن تکرار شده است. خصوصیات جن ها را در حین بحثمان بررسی می کنیم.
۲- در آیه ۱۳۰ سوره انعام آمده است که:
« يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالإِنسِ أَلَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِّنكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِي وَيُنذِرُونَكُمْ لِقَاء يَوْمِكُمْ هَـذَا… – اى گروه جن و انس آيا از ميان شما فرستادگانى براى شما نيامدند كه آيات مرا بر شما بخوانند و از ديدار اين روزتان به شما هشدار دهند…».
این آیه نشان می دهد که اولاً اجنه هم مانند انسان ها دارای پیامبرانی بوده اند که آنها را به پرستش و انذار خداوند دعوت می نموده اند. من نمی پذیرم که فرشتگان قدرت تصمیم گیری ندارند اما معتقدم که درک الله باعث شده تا رغبتی به تکفیر و عصیان نداشته باشند. پس نیازی به پیامبر هم ندارند چون مستقیم و بی واسطه امر خداوند را اجرا می نمایند. آیه بالاتر نیز به صورت غیر مستقیم این را نشان می دهد. اما آیات ۷ و ۲۱ سوره فرقان به صراحت می گوید که پیامبر فرشته نداشته ایم:
«لَوْلَا أُنزِلَ إِلَيْهِ مَلَكٌ فَيَكُونَ مَعَهُ نَذِيراً -چرا فرشتهاى به سوى او نازل نشده تا همراه وى هشدار دهنده باشد» و «وَقَالَ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَاءنَا لَوْلَا أُنزِلَ عَلَيْنَا الْمَلَائِكَةُ أَوْ نَرَى رَبَّنَا لَقَدِ اسْتَكْبَرُوا فِي أَنفُسِهِمْ وَعَتَوْ عُتُوًّا كَبِيرًا -و كسانى كه به لقاى ما اميد ندارند گفتند چرا فرشتگان بر ما نازل نشدند يا پروردگارمان را نمىبينيم قطعا در مورد خود تكبر ورزيدند و سخت سركشى كردند».
در آیه ۱۳۰ سوره انعام، در کنار انسان موجود دیگری را می بینیم که جن نامیده شده است. چرا از فرازمینی های مورد تاکید فرضیه فضانوردان باستانی نام برده نشده است؟ اگر نیازی نبوده است، پس چرا از اجنه نام برده شده است؟ در نتیجه یا فرازمینی مادی مورد ادعای دانیکن و سیتچین وجود ندارد یا اگر هم هست باید جزو گروه اجنه باشد که در این صورت باز گفته های قرآن صحیح خواهد بود نه دیدگاه دانیکن و سیتچین.
دوماً می بینیم که ابتدا از جن نام برده شده و سپس از انس. با توجه با آیه ۳۴ سوره بقره، آیه ۵۰ سوره کهف و آیه ۱۳۰ انعام می توان نتیجه گرفت که اجنه قبل از انسان خلق شده اند. خود قرآن هم به صراحت می گوید:
« وَ الْجَانَّ خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نارِ السَّمُومِ». بنابراین قبل از انسان به تمدن رسیده اند و قبل از انسان محتاج به راهنمایی بوده اند. لذا در زمان خلق آدم دارای اجتماع بوده اند و منطقی است که در هر زمان جمعیت اجنه از انسان بیشتر باشد. به همین دلیل ابتدا از ایشان نام برده شده است چون در فرآیند آفرینش قبل از انسان آفریده شده اند. برای نمونه آیه ۵۶ سوره ذاریات هم اول نام جن ذکر شده است: « وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ».
در آیه ۵۱ سوره کهف به این نکته اشاره شده است که آفرینش آسمان ها و زمین، قبل از آفرینش ابلیس و فرزندانش بوده است. حتی خداوند تاکید دارد که ابلیس و ذریه اش از نحوه خلقتشان آگاهی ندارند. این آیه به صراحت اصلی ترین دستاویز فرضیه فضانوردان باستانی را که ظاهراً علمی هم هست، رد می کند. صرف نظر از مفهوم آسمان ها، خداوند می گوید قبل از خلقت ابلیس که از جنیان بود، کائنات را خلق نموده است. آیه ۵۰ نیز می گوید که زمان آفرینش آدم، ابلیس حضور داشته است، یعنی جنیان قبل از آدم آفریده شده اند. پس دیدگاه قرآنی می گوید اول کائنات خلق شد، سپس اجنه خلق شدند و در گام آخر انسان آفریده شده است.
اکنون معادله دریک (Drake Equation) در بستر فرضیه فضانوردان باستانی با بحران شدید روبه روست. البته بدون استناد به قرآن نیز قابل پذیرش است که اول سیاره ای قابل سکونت وجود داشته باشد تا در گام بعد موجود ذی حیات پا به عرصه بگذارد. خود علم فیزیک، اخترشناسی و اختر فیزیک هم می گوید که عمر کیهان (آسمان اول) بسیار بسیار بیشتر از عمر انسان است. بنابراین در عصر انسان ها خداوند کائنات را ساخته بود. در نتیجه گزاره ی: «منطقی نیست که خداوند کیهانی به عمق ۱۶ میلیارد سال نوری را فقط برای انسان خلق نموده باشد»،خود به خود مردود است چون کیهان برای انسان خلق نشد بلکه انسان برای زندگی در بخشی از کیهان خلق شد، کما این که با محو شدن زمین، او همچنان قادر به ادامه مسیر خویش است.
اکنون بستر بحث ما قرآن و اسلام است لذا باید تذکر دهم که ناتوانی انسان جهت تسخیر کائنات خود نشان از مخلوق بودن انسان می دهد که لاجرم باید با خالق خود تفاوت هایی داشته باشد. چنین نقطه ضعف هایی مانع از این می شود که انسان امروزی ادعای خدایی نماید.
باید اذعان نمایم که معادله دریک بر مبنای نظریه تکامل داروین تدوین شده است و هر دوی این ها به نوعی مفهوم خلق خود به خودی را در بطن خود دارند. در واقع اگر نظریه داروین را رد کنیم، در این صورت انسان باید مخلوق مستقیم و بی واسطه الله باشد. گرچه بشر در طول زمان به لحاظ ماهوی تکامل داشته است اما این تکامل به گونه ای نیست که خود آدم زاده نسلی از میمون ها باشد. اگر انسان خود به خود خلق نشده، محصول جهش ژنتیکی نیست، پس بر اساس تصمیم یک آفریننده آفریده شده است. اکنون باید دید که آیا این آفریننده تمایل به آفریدن انسان نماهای دیگری هم داشته است یا خیر؟
لذا نه تنها هیچ دلیل ملموس و مستند در دست نیست که نشان دهد خداوند صدها، هزارها، میلیون ها و . . . نژاد هوشمند در پهنه هستی خلق نموده است، حتی در کتابی مانند قرآن که گفته می شود کلام خداست فقط دو نژاد هوشمند(جن و انس) و یک نژاد دارای توان بروز دادن رفتار هوشمندانه(فرشته) را معرفی می کند و نه ذره ای بیشتر.
ادامه دارد …
شما تا حالا احادیث در موجودات فضایی رو نخوندید ؟ غیر از فرشته ها .. . و جن … حتی بعضی مواقع امام علی (ع) طی الارض می کردند و مشکلاتشونو حل می کردن و از امام پرسیدند شما به اون ها چه کار دارید / گفتند من بر تمام مخلوقات حجتم
شما تا حالا احادیث در موجودات فضایی رو نخوندید ؟ غیر از فرشته ها .. . و جن … حتی بعضی مواقع امام علی (ع) طی الارض می کردند و مشکلاتشونو حل می کردن و از امام پرسیدند شما به اون ها چه کار دارید / گفتند من بر تمام مخلوقات حجتم
سلام دوست عزیز . جای بحث زیادی در بخش روایات و احادیث هست که ان شاء الله اگر خدا عمری بده در آینده میریم سراغش.
موفق باشید
یاعلی
باور نکردنی ست که چگونه به این آسانی از برخی آیات قرآن گذر می کنید برخی دیگر را ترجمه به مطلوب می کنید و برای برخی دیگر فقط تفاسیر دلخواه را برمی گزینید. برای نمونه پاراگراف زیر مشتی از خروار است که بنده چون مثل شما همت و توان نوشتن متن های طولانی را ندارم به همین بسنده میکنم:
“در این آیه ابراز می گردد که در یکی از مراحل آفرینش، « مِن كُلِّ دَابَّةٍ » را بر روی زمین پراکنده است. عبارت « فِيهَا» در این آیه نشان می دهد که دابه مختص زمین است. بنابراین طبق این آیه، دابه بر روی زمین زندگی می کنند و مهم تر اینکه از هر قسم دابه که خلق شده است، نمونه ای باید بر روی زمین موجود باشد. از آنجا که خدا در این آیه به روشنی می فرماید از هر نوع دابه بر روی زمین پراکنده است، لذا این آیه در مقابل تفسیر دابه به انسان نما ها یا هوشمندان سایر کرات هستی به شدت جلوگیری می کند”
واقعا نتیجه گیری شما از آیه و مصادره به مطلوب معنی آیه توسط شما بی نظیر بود. علی رغم وجود آیات مشخص دیگر که کاملا معنی بر وجود دابة بر کرات آسمانی دیگر دارد ( که عزیزان میتوانند با جستجو در اینترنت به مقالات علمی و قرآنی در این رابطه برسند) چند بار متن را خواندم و شگفت زده شدم که چگونه شما نتیجه گیری فرمودید این آیه از تفسیر دابه به انسان نما ها یا هوشمندان سایر کرات هستی به شدت جلوگیری می کند!!!
حالا نتیجه گیری دیگرتان که نوشته اید طبق این آیه دابة مختص به زمین است بماند…
دوست عزیز نظرات شما محترم است و کاملا میتونید هر دیدگاهی را مطرح بفرمایید. ولی تورو به خدا با قرآن این کار را نفرمایید و اینگونه معانی آیات خدا را تغییر ندهید و نظرات خودتون را به قرآن تحمیل نفرمایید.
سلام به همه دوستان
آقای سامان هادی پور من مقاله های زیادی از سایت شما را مطالعه کردم چند تا از مقاله های شما دلایل قابل قبول و علمی و منطقی برای نقض وجود موجودات فرازمینی داشت ولی این مقاله اصلا دلایل منطقی برای نقض موجودات هوشمند فضایی ندارد.
اول این که شما تمام آیه های قرآن درمورد موجودات هوشمند فضایی به جز فرشته و جن و انسان را ترجمه و تفسیر نمیکنید و به دلخواه بعضی از آیات را تفسیر و ترجمه می کنید که به همه چیز در مورد موجودات هوشمند فضایی اشاره نکرده است.
دوم این که از موضوع اشاره آیات قرآنی به موجودات هوشمند فضایی که بگذریم وجود موجودات فضایی هوشمند کاملا منطقی است و یک دلیل کاملا منطقی برای این موضوع وجود دارد :
در این کیهان بی انتها ( کائنات) حدود ۱۰۰ میلیارد کهکشان وجود دارد و در هر کهکشان حدود ۱۰۰ میلیارد ستاره وجود دارد و هر ستاره منظومه ای دارد که حداقل ۱ الی ۳ سیاره و حتی شاید هم بیشتر در آن وجود دارد، اگر تمام این اعداد را درهم ضرب کنیم به رقمی بیشتر از تیلیریون میرسیم که تعداد سیاره ها را به ما نشان میدهد.
آیا به نظر شما بین این همه سیاره فقط یک سیاره به نام زمین رویش حیات و زندگی موجودات هوشمند وجود دارد ؟؟؟
قطعا سیاره های دیگری هستند که رویشان حیات موجودات هوشمند وجود داشته باشد و این دلیل کاملا منطقی و عاقلانه است.
آقای سامان هادی پور از شما خواهشمندم کمی راجع به این موضوع بیشتر تحقیق و فکر کنید و دلایل منطقی تری را در مقاله های خود مطرح کنید.
ببخشید اگر غلت املایی دارم
موفق باشید
در پناه پروردگار
من علیرضا ۱۲ ساله از کرج